بخشی از مقاله

چکیده

بی تردید فرهنگ اسلامی و از جمله الگوی اسلامی واخلاقی از دیر باز به عنوان مکتب دینی الهام گرفته از دو منبع عمده یعنی قرآن و سنت در پی پاسخگویی به سوالاتی بوده که در روابط اجتمایی واخلاقی میان افراد و جوامع شکل می یافته است.این پندار که فرهنگ از آموزش دینی جداست و او را به مسائل مدرن و پیچیده فرهنگی واجتمایی کاری نیست و صرفاً با محوریت مسائل عبادی، و در آن حوزه قابل عرضه است،خیالی است موهوم و بی اساس،چه آنکه در میان صد ها آثار مکتوب ازدانشمندان و پژوهشگران به یادگار مانده از علمای دینی و برجسته و به نام که عموماً مورد استفاده و استناد قلم فرسیان مشهور و توانای حوزه اخلاق اجتمایی و فرهنگ اسلامی هم قرار گرفته است نشان دهنده روشن بودن موضوع وجدیت آن در پیش برد کیفیت آموزشی وپرورشی در عرصه فرهنگ دارد.مسائل عمده آموزشی الگوهای ا سلامی در نحوه ی پوشش که تبلورآن ،اهمیت تربیتی آن در غالب فرهنگ اسلامی بر گرفته از آموزه های دینی واخلاقی است ،می تواندمحققان را در حوزه اجتماعی وآموزشی کمک کند تا الگوی مناسب اسلامی معرفی، وافتراق آن با فرهنگ امروزی که بیشتر قشر جوان ونوجوان ما را به سوی سر درگمی وبی هویتی سوق میدهد، رهنمون نماید.

کلمات کلیدی: فرهنگ، الگوی اسلامی،آموزش، پوشش، اخلاق.

مقدمه:

زمانه غریبی که در آن زندگی میکنیم، در زمره حساسترین ادواری شمرده میشود که بر فرهنگ اسلامی گذشته است. پیدایش انتظارات جدید و بیسابقه از فرهنگ، که شکستن قالبهای سنّتی و تغییر طراحی سالخورده آن را میطلبد، در کنار بیمهریهایی که جفاکارانه یا جاهلانه بر این دانش میرود، دلبستگان الگوی اسلامی را با چالشهایی جدی رو به رو کرده و تلاش مضاعف ایشان را به منظور پاسداشت حرمت آن از اِعراض و بیاقبالی اهل زمانه، ضروری ساخته است طرح سؤالات مختلف در زمینه کارکردهای متنوع فرهنگ والگوی اسلامی، جلوه بارزی از در پیش بودن جدلی همه جانبه در حوزه آموزشی واجتماعی بین طرفداران و مخالفان میباشد. شکی نیست که اکثر این سؤالات در راستای ایجاد رخنه در بنیانی صورت میگیرد که دکترین آن، علاوه بر ادعای پاسخگویی به همه معضلات جهانبینی در پناه کتاب خدا، ارائه راه حل برای رفع کلیه نیازهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی وهچنبن آموزشی مردم با قانونگذاری ایدئولوژیک در سایه احکام اخلاقی وآموزشی اسلامی میباشد.

اما اگر بخشی از این سؤالات را در تعقیب اثبات ناتوانی نحوه آموزشی در حل مشکلات مادی انسانها و برقراری نظام همه جانبه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... میبینیم، به همان اندازه و در همان حد، پرسشگرانی دیگر را در کار رخنه و تشکیک در توانایی تربیت دینی در تأمین امنیت روحی و روانی که امروزه به اندازه امنیت مادی اهمیت یافته است مییابیم. اگر در گذشته تنها کسانی که حقیقت دیانت را باطن آن یافته و دعوی ستاندن داد باطن دیانت از ظاهر شریعت را داشتند و در محفل ارباب طریقت، رندانه فرهنگ اسلامی را میبوسیدند و به کناری مینهادند، اینک دعوی ظاهرگرایی اخلاق دینی و منحصر بودن قوانین آن به روابط مادی بین انسانها، دستاویز مدعیان و رقبای جدیدی گردیده که دست افشان و پایکوبان، طامات و شطح را در راه آهنگ چنگ نهاده و تسبیح و طیلسان را به می و میگسار بخشیدهاند.

امروز دیگر بحث فقدان کارکرد معنوی در اخلاق، منحصر به طرفداران تقسیم دیانت به دو حوزه شریعت و طریقت نیست؛ بلکه حریفان نیز از این منظر به ضعف آموزش الگوههای اسلامی از جمله آموزش پوشش اسلامی و ناکارآمدی سیستمهای آموزشی را مینگرند .نویسنده، وظیفه همه دلبستگان الگوههای اسلامی را در آن میداند که کارکردهای پیدا و پنهان فرهنگ را در منظر داوران منصف به نمایش بگذارند؛ چرا که به جد معتقد است که الگوههای اسلامی توانمند شیعه، علیرغم وجود پارهای اشکالات که در ظاهر و قالب آن دیده میشود، توانایی مبدل شدن به یک نظام همه جانبه را دارا است؛ نظامی که در آن، ضمن ارائه رژیم حقوقی قابل اجرا در قرن بیست و یکم، نظام فرهنگی پاسخگو در کنار ساختار سیاسی الگو، معرفی گردد؛ و در عین حال، راهگشای رفع نیازهای معنوی و روحی مردم آشفته حال دنیای حاضر شود و اصول سعادت انسان را پیشنهاد دهد.

پبوست فرهنگ چیست و الگوی اسلامی کدام است؟

پیوست فرهنگی

پیوست فرهنگی مجموعه ای است برای شناسایی، اقدام و ارزیابی از آثار و پیامدهای فرهنگی طرح ها و فعالیت ها که پس از انجام مطالعات لازم و با استناد به مبانی نظری و اسناد بالادستی بویژه نقشه مهندسی فرهنگی کشور متناسب با مقتضیات و شرایط جامعه، ضمن معرفی داده ستاده یک سیاست اجرایی، طرح یا لایحه، پروژه یا هر فعالیت مهم دیگری با فرهنگ جامعه، با ارائه راهکارهای عملی برای تقویت آثار مثبت و حذف و کاهش پیامدهای مخرب آن در فرهنگ جامعه، راهنمای مجریان فعالیت ها و طرح ها در رعایت راهبردها، اعمال الزامات و استانداردهای مربوط و را فرهنگ در عین اینکه به لحاظ اخلاقی باید دارای ثبات باشد از لحاظ جامعه شناسی دارای دگرگونی است که این دگرگونی باعث ایجاد چالش درجوامع میشود؛ یک چالش دوسویه از مسیر تحول فرهنگ و نظام حقوقی میتواند رخ دهد که گاهی ناشی از تغییر فرهنگ و گاهی ناشی از تغییر نظام حقوقی بدون هماهنگی با بافت فرهنگی جامعه است فرهنگ در عین اینکه به لحاظ اخلاقی باید دارای ثبات باشد از لحاظ جامعه شناسی دارای دگرگونی است که این دگرگونی باعث ایجاد چالش درجوامع میشود؛ یک چالش دوسویه از مسیر تحول فرهنگ و نظام حقوقی میتواند رخ دهد که گاهی ناشی از تغییر فرهنگ و گاهی ناشی از تغییر نظام حقوقی بدون هماهنگی با بافت فرهنگی جامعه است.

بنابراین، با توجه به اجرای طرح های توسعه در ابعاد اقتصادی، فرهنگی، آموزشی، ارتباطی، اجتماعی، حقوقی، قضایی، سیاسی، امنیتی و... در کشور که تأثیرات مهمی در فرهنگ جامعه و شیوه زندگی افراد ایجاد می کند و بی توجهی به آثار و پیامدهای این گونه طرح ها نتایج زیانبار و غیرقابل جبرانی در زمینه های فرهنگی و اجتماعی به دنبال دارد و در مواردی در تعارض آشکار با اهداف متعالی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران قرار می گیرد، لذا رصد آثار و پیامدهای فرهنگی طرح ها، لوایح، تصمیمات و مصوبات، پروژه ها و اقدامات در دستگاه ها و قوای سه گانه و بخش خصوصی و توجه به اثرگذاری مستقیم یا غیرمستقیم موارد ذکر شده در جامعه - در حالیکه اساساً هدف اصلی انقلاب اسلامی گسترش و حاکمیت ارزش و فرهنگ اسلامی است - ، مسأله ای ضروری و اجتناب ناپذیر است و عدم توجه به روند متناسب سازی طرح ها و تصمیمات و اقدامات باعث توسعه نامتوازن و پیدایش معضلات و بعضاً بحران های فرهنگی در سطوح و موضوعات مختلف فردی، خانوادگی و اجتماعی می شود.

ویژگی الگوی فرهنگی و جنبه تربیتی و روحی اسلامی ما آن است که دارای دو بُعد ایجابی و سلبی است؛ و همین دو بُعد است که میتواند آدمی را به اعتدال روحی و روانی رهنمون گردد. در این باره علامه طباطبائی کلام جالبی دارد که نقل آن خالی از لطف نیست. وی مینویسد:بسیاری از بزرگان طریق عرفان، تصور نمودند که شریعت برای تهذیب نفس و شناخت آن، راهی را مقرر نکرده؛ و لذا برای خود مُجاز میدانستند که برای سلوک، رسوم و آدابی را برگزینند که در شرع بیسابقه بود و پیوسته سنّت جدید در پی رسوم گذشته احداث گردید، تا کار به آنجا رسید که شریعت در یک طرف و طریقت در طرف دیگر قرار گرفت و کار به انجام محارم الهی و ترک واجبات دینی و رفع تکالیف رسید.

این در حالی است که آنچه کتاب و سنّت میگوید - که در حقیقت، این دو نیز به حکم عقل رهنمون میباشند - آن است که اعتقاد به اینکه ظواهر شرع دارای حقایقی است که باطن آن به شمار میآید، حق است؛ و اعتقاد به اینکه انسان راهی برای وصول به این حقایق دارد، نیز حق است؛ اما راه، فقط به کار بستن ظواهر دینی است. ممکن نیست که باطنی باشد که ظاهر شریعت یعنی احکام فقهی به آن هدایت نکند، در حالی که ظاهر، عنوان باطن و راه وصول به آن است؛ و ممکن نیست که راه نزدیکتری از راهی که شارع در احکام خود مقرر داشته، وجود داشتهوَ باشد،نَزﱠلْنَادرحالیعَلَیکَکهخودگفتهالْکِتَابَاست… تِبْیاناً لِکُلﱢ شَیْءٍ از جمله الگوههای اسلامی پوشش وفرهنگ مواظبت وآموزش آن بسیار مهم است. وبا این مقدمه، به بیان کارکردهای ایجابی و سلبی الگوی اسلامی و اخلاقی میپردازیم:

.بُعد1 ایجابی: دستورات اخلاقی فرهنگ دینی بر خلاف اخلاق، که آدمی را به اعتدال محض باطنی میرساند در عین تأمین اعتدال روحی، دارای تأثیرات فراوانی در زندگی اجتماعی و فرا فردی میباشد.

.بُعد2 سلبی: دستورهای فرهنگ دینی، علاوه بر جنبه ایجابی و ویژگی منحصر به فردی که از نظر یاد شده دارد، از نقطه نظر سلبی نیز کارکردهای مؤثر و به مراتب سودمندتر از آنچه که در اخلاق مطرح است، دارد؛ زیرا اخلاق فقهی، از بر هم خوردن اعتدال ظاهری هر چند در راستای حفظ اعتدال باطنی باشد نهی میکند؛ به همین جهت، بر خلاف اخلاق که صرفاً وصول به اعتدال باطنی را وجهه همت قرار داده و در این راه از هر آنچه که قوای روحی آدمی را تعدیل نماید، استقبال میکند، الگوههاو دستورهای اخلاقی کاملاً جهتدار و قرنطینه شدهای دارد.به هر تقدیر، این نکته مسلّم است که آموزش وفرهنگ سازی الگوی اسلامی، بدون اتکا به علم شریعت راه به جایی نخواهد برد. اما در برابر، تنظیم روابط انسان با خارج اعم از خالق و مخلوق از آنجا که در خارج از حوزه داخلی انسان صورت میگیرد، نیازی به متولّی تنظیم و نیز ساماندهی وجود داخلی انسان - یعنی علم اخلاق - ندارد.

و اگر هم در فقه، مباحث مرتبط با جنبه روحی مطرح میگردد، به هیچ وجه جنبه الزامی ندارد و فقه به تحصیل آن جهات تکلیف نمینماید. بنابراین انسان تربیت شده توسط الگوههای اسلامی، میتواند بدون مراعات آن جهات نیز انسان کاملی فرض گردد و سعادتمند و فایز به علّیین که غایت فرهنگ اسلامی به شمار میآید تلقی گردد.از نظر فلسفی فرهنگ یکی از ابعاد حیات اجتماعی بشر است که در همه زوایای زندگی اجتماعی حضور دارد، به این معنی که فرهنگ جزیی از جامعه نیست که در سایر اجزاء حضور جدی نداشته باشد بلکه به منزله بُعد است. مثل وزن و حجم که دو بعد یک پدیده هستند و در همه اجزاء و اضلاع آن حضور دارند، فرهنگ هم در همه ساحتهای اجتماعی حضور دارد.

اما هویت به مفهوم جامعه شناختی به معنی خود انگاری و احساس شخصیت است که ذیل هویت فرهنگی ذر جامعه شکل می گیرد و متناسب با تحولات فرهنگی از نسبیت و سیلان برخوردار است.بنابراین هویت به مفهوم جامعه شناختی تابعی از هویت فلسفی است.تناسب فرهنگ - ارزشهای پذیرفته شده اجتماعی - با نظام حقوقی خاص - قواعد ارتباطات اجتماعی - :با توجه به آنچه در مفهوم شناسی فرهنگ بیان شد، فرهنگ مجموعه پذیرفته شدهها یا هنجارهای اجتماعی در حوزه ارزشها، بینشها، رفتار، حقوق و امثال آن است.یکی از اجزاء فرهنگی جامعه، نظام حقوقی پذیرفته شده و به ثبت رسیده اجتماعی است. بنابراین هویت فرهنگی در متن خود مشتمل بر نظام ارزشی و دستوری و حقوقی خاص است و درواقع نظام حقوقی بخشی از فرهنگ پذیرفته شده جامعه است. ضرورت تنوع فرهنگی و حقوقی در جامعه جهانی اعم از خورده فرهنگها یا فرهنگهای کلان که در مقیاس تمدنی با یکدیگر مواجه هستند:

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید