بخشی از مقاله
چکیده
هدف از انجام پژوهش حاضر ، بررسی رابطه بین مثبت اندیشی و بهداشت روانی دانش آموزان دوره متوسطه می باشد به منظور فراهم آوردن الگوی مناسب برای دانش آموزان جامعه آماری این پژوهش 4000 نفر که از میان آن ها تعداد 350 نفر به روش تصادفی ساده انتخاب شدند ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مثبت اندیشی و پرسشنامه GHQ است .
نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری و آزمون T و آزمون ANOVA که نشان داده که : - 1 بین مثبت اندیشی و افسردگی دانش آموزان رابطه وجود دارد - 2. بین مثبت اندیشی و اضطراب دانش آموزان رابطه وجود دارد - 3 . بین مثبت اندیشی و عملکرد اجتماعی دانش آموزان رابطه وجود دارد - 4. بین مثبت اندیشی و عملکرد جسمانی دانش آموزان رابطه وجود دارد .
- 5 مقایسه مثبت اندیشی بین دانش آموزان دختر و پسر . - 6 مقایسه بهداشت روانی بین دانش آموزان دختر و پسر - 7. بین مثبت اندیشی با بهداشت روانی دانش آموزان رابطه وجود دارد . - 8 اثر مثبت اندیشی در هر یک از مؤلفه های بهداشت روانی . - 9 مقایسه هر یک از مؤلفه های بهداشت روانی در دانش آموزان .
واژگان کلیدی : مثبت اندیشی ، بهداشت روانی
مقدمه
یکی از مسائلی که وجود دارد مثبت اندیشی دانش آموزان است .مثبت اندیشیٌ چیزی فراتر از اعتقاد کورکورانه است و قدرت آن بر زندگی انسان ها بسیار زیاد و شگفت انگیز است. خوش بین ها تقریباً در همه جنبه های زندگی بهتر از بدبین ها عمل می کنند و معمولاً موفقیت های بیشتری نائل شده و از موفقیت های اجتماعی لذت بیشتری می برند . انسان های مثبت اندیش و خوش بین کمتر مستعد بیماری های روانی مثل افسردگی ، وسواس ، اضطراب و ... بیماری های جسمانی هستند.
بهداشت روانی به معنای سلامت فکر می باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت روانی است که خود می تواند نسبت به ایجاد سیستم با ارزشی در مورد ایجاد تحرک و پیشرفت و تکامل در حد فردی ، ملی و بین المللی کمک نماید. زیرا وقتی سلامت روانی شناخته شد ، نسبت به دست یابی به آن اقدام شده و راه برای تکامل فردی و اجتماعی باز می گردد - حسینی ، 1374 ، ص . 13 - روانشناسان متعددی به موضوعات مختلف مثبت اندیشی و بهداشت روانی پرداخته اند که در ذیل به نام چند مورد از آن ها اشاره می کنیم :
زهره خسروی ، پاییز 1385 معتقد است کسی که بتواند تعارض های درونی و بیرونی خود را به خوبی حل کند و در مقابل ناکامی های زندگی مقاوم باشد ، دارای سلامت روان است. مک ویلیامزٍ - به نقل از دیوید برنزَ ، 1990 - معتقد است یکی از فراگیرترین بیماری های زمانه ما تفکر منفی است . تفکر منفی بیماری مهلکی است که ذهن ، احساسات و جسم انسان را مبتلا می سازد.
سرادیازُ ، - - 1985 در نتایج تحقیق خود نشان داد که تعداد زیادی از معلمین مرد دبیرستان و مدرسین دانشگاهی دارای مشکلات جدی روانی و عاطفی هستند .
نسرین جهانی زواره ، 1387 ، بررسی با روش های آمار توصیفی و استنباطی نشان داد که بین کارایی خانواده و نشانگان جسمانی و بین کارایی خانواده و افسردگی در دانشجویان رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد.
آیزنِ ، 1987 در پژوهش خود بدین نتیجه رسید که تجارب مثبتی که به آثاری مثبت منجر می شوند و می توانند تأثیر بنیادی بر رفتار اجتماعی دارد .
پاتریک اِسنوّ می گوید : مثبت فکر کنید و فقط انتظار نتایج خوشایند را داشته باشید آنگاه شرایط و موقعیت ها به همان شکل تغییر خواهند کرد . مقاومت و ایستادگی بالاخره به ذهنت یاد خواهد داد که مثبت فکر کند و افکار منفی را کنار بگذارید.
وازکزْ در مورد رابطه میان جنسیت و بهداشت روانی در اسپانیا تحقیقی انجام داد . نتایج این تحقیق نشان می دهد که زنان در مقایسه با مردان از بهداشت روانی بالاتری برخوردارند . همچنین نتایج مشابهی از تحقیقات انجام شده توسط ویلیامز در سال 1981 در انگلستان ، دارسیَ 1982 در کانادا ، فاین لیُ ، جونزًٌ ، و برویلٌٌ در سال 1976 در استرالیای غربی و نیز در تحقیق 1987 سیسیل درشمال ایتالیا به دست آمده که همگی حاکی از وضعیت بهتر بهداشت روانی زنان در مقایسه با مردان است - گلدبرگٌٍ ، . - 1985
فورسنرٌَ - 1991 - بر این باور است که اگر ارزیابی افراد از خودشان و ذهنیّتی که نسبت به خود دارند ، مثبت باشد ، از سلامت و سازگاری بیشتری برخوردار خواهند بود .و همچنین سلیگمن - 2002 - در کتاب خود با عنوان شادمانی اصیلٌُ در سه مقوله : آن هایی که با گذشته ، حال و آینده پیوند دارند طبقه بندی می کند . هیجان های مثبت مرتبط با آینده ، خوش بینی ، امید ، اعتماد ، ایمان و اعتقاد را شامل می شود.
سازمان جهانی بهداشت می گوید : بهداشت روانی عبارت است از توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی ، روانی و جسمی ، این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط عدم وجود بیماری و یا عقب ماندگی نیست ، بنابراین کسی که احساس ناراحتی نکند از نظر روانی سالم محسوب می شود .و همچنین بهداشت روانی همان سلامت فکر و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است.همچنان که از جسم خود مراقبت می کنیم روح خود را نیز باید مقاوم تر کنیم تا زندگی بهتری داشته باشیم .
شیوه ای از فکر کردن است که فرد را قادر می سازد نسبت به رفتارها ، نگرش ها ، احساس ها و علائق و استعدادهای فردی خود و دیگران برداشت و تلقی مناسبی داشته باشد و با حفظ آرامش و خونسردی بهترین و عاقلانه ترین تصمیم را بگیرد. یکی از کلیدهای اصلی مثبت اندیشی ، خوش بینی است . افراد خوش بین نه تنها کمتر به بیماری مبتلا می شوند و سریع تر از دیگران بهبود می یابند ، بلکه عمر طولانی نیز دارند .
روانشناسان بر این اعتقادند که خوش بینی را می توان در خود به وجود آورد و به این ترتیب ، هنگام وقوع حوادث ناگوار نسبت به افسردگی مقاوم بوده و سلامت جسمانی بهتری داشت . افراد بدبین بر این باورند که اتفاقات بد همیشگی است ، درحالی که افراد خوش بین آن ها را موقتی می دانند . استفاده از کلمات » بعضی وقت ها « یا » این اواخر « به جای » همیشه « یا » هرگز « خوش بینی به وجود می آورد روانشناسان مثبت اندیشی همچنین توصیه می کند برای ایجاد خوش بینی باید عادت کنیم که افکار بدبینانه خود را شناخته و با آن ها مبارزه کنیم - فردوس ، شماره 389 ، ص . 27 -
بهبود نگرش ها بر این اعتقاد استوار است که افراد یا وضعیت بیرونی عامل ناراحتی ما نیستند : ما قربانی دنیایی که می بینیم ، نیستیم . آنچه سبب پریشانی و آشفتگی ماست ، افکار و نگرشمان نسبت به دیگران و وقایع زندگی است . افزون بر این ، ما نه تنها مسئول افکار خود ، بلکه احساساتی هستیم که درک می کنیم . با بررسی این احساسات است که می توانیم آن ها را بهبود بخشیم . بهبود نگرش ها ، اصلاح باورهای نادرست و برطرف کردن موانع درونی آرامش را در بر دارد - مقدم ، 1376 ، ص . 22 -
وظیفه و هدف اصلی بهداشت روانی تأمین سعادت فکر و روان افراد جامعه است . برای رسیدن به این هدف احتیاج به نیروهای فعال و کاردان انسانی و همکاری سازمان های دولتی ، برنامه ریزی بودجه ای برای ایجاد گسترش سازمان های روان پزشکی و ... . هدف اصلی بهداشت روانی نوعی پیش گیری است که با ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب حاصل می گردد . آنچه به درک بهتر بهداشت روانی کمک می کند توجه به اصول بهداشت روانی که اکثر روان شناسان در مورد آن توافق دارند . اصول اساسی بهداشت روانی عبارتست از :
-1 احترام فرد به شخصیت خود و دیگران.
-2 شناختن محدودیت ها در خود و افراد دیگر .
-3 دانستن این حقیقت که رفتار انسان به معلول عواملی است .
-4 آشنایی به اینکه رفتار هر فرد ، تابع تمامیت وجود اوست .