بخشی از مقاله
چکیده
این تحقیق با هدف بررسی رابطه بین میزان مدیریت دانش کارکنان با هوش سازمانی در اداره مخابرات شهر کرمان انجام شده است. روش تحقیق بصورت توصیفی - همبستگی بوده، جامعه ی آماری شامل کلیه کارکنان اداره مخارات به تعداد 1200 در سال 1394 می باشد. حجم نمونه برابر با 291 نفر بوده که بصورت تصادفی ساده انتخاب شده اند.
برای جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه استاندارد شامل پرسشنامه 40 سوالی هوش سازمانی آلبرخت و پرسشنامه 26 سوالی مدیریت دانش حسنی و موسوی - 1391 - ، استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار spss20 انجام گرفته و از آماره های توصیفی و استنباطی مثل میانگین، انحراف معیار، ضرایب همبستگی پیرسون و اسپیرمن استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که مدیریت دانش و مولفه های آن یعنی اجتماعی شدن، برونی سازی، ترکیب و درون سازی با هوش سازمانی رابطه دارد.
واژه های کلیدی: مدیریت دانش، هوش سازمانی، اداره مخابرات
مقدمه
با گذر از انقلاب صنعتی و ورود به هزاره جدید، دیگر موتور محرک رشد سازمان ها، به سرمایه و نیروی انسانی محدود نمی شود. مهمترین عامل رشد همه جانبه سازمان ها و بنگاه های اقتصادی در عصر حاضر، دانش است. جهانی شدن روز افزون کسب و کارها، مهندسی مجدد، کوچک سازی سازمان ها، برون سپاری فعالیت و خدمات و توسعه عظیم فناوری همگی حکایت از این دارد که به کارگیری اثر بخش و کارآتر دارایی های دانش، به عنوان "منبعی" ارزشمند و راهبردی بیش از هر زمان دیگر اهمیت یافته است.
با ظهور اقتصاد دانش محور، اقتصاد جهانی یکپارچه شده و توسط فناوری اطلاعات، مبدل به یک اقتصاد جهانی واحد شده است. در این شرایط جدید، شرکت ها باید مستمراً در فرآیند تغییر و سازگاری با واقعیت های اقتصادی جدید باشند. بدیهی است که کلید موفقیت اقتصاد جدیدنیز "دانش" است. به طوری که مزیت رقابتی وراهبردی سازمان ها ثمره ان می باشد - سیدرمن و همکاران1، .130:2002 -
مدیریت دانش به شکل نوین، به عنوان رشته ای مطرح است که سازمان ها را در تغییر و سازگاری با اقتصاد جدید دانش محور یاری می دهد. مدیریت دانش شامل فرآیندهایی است که ایجاد، توزیع و به کاربردن دانش را برای رسیدن به اهداف سازمانی کمک می کند و به افراد سازمان کمک می کند تا خلاقیت و توانایی هایشان را جهت ایجاد ارزش افزوده به کار گیرند.
این فرآیند شامل: اکتساب دانش، خلق دانش، بازیابی دانش، پخش دانش و استفاده از دانش است. در حال حاضر شرکت ها و سازمان های بسیاری در جهان بر روی مدیریت دانش سرمایه گذاری کرده اند. علی رغم موفقیت برخی، سازمان های بسیار زیادی نیز با شکست مواجه شده اند، زیرا ابتدا زمینه های لازم جهت استقرار مدیریت دانش را فراهم نمی کنند.
اگرچه هوش شناختی از سال های دور موردتوجه روان شناسان قرار داشته وآزمون های بسیاری برای سنجش و روش های بی شماری برای تقویت این نوع هوش ارائه شده است، اما ابعاد جدید هوش مانند هوش مصنوعی، هوش عاطفی و هوش سازمانی تنها در سال های اخیر مورد بحث و بررسی قرارگرفته اند. هوش سازمانی حتی در میان انواع جدید هوش از عمر و پیشینه کمتری برخوردار است و از این جهت موضوعی بکر و جذاب برای پژوهشگران محسوب می شود.
هوش سازمانی - هوش جمعی وگروهی - به عنوان توانایی حل مسائل گروه تعریف می گردد که بیش از جمع توانایی تک تک اعضایش است. از طریق هوش جمعی می توان بر موانع ناشی از محدودیت های شناختی افراد و مسائل فرهنگی فائق آمد. این هوش بیان می کند هک یک گروه می تواند هوشمندانه تر از اعضایش رفتار کند.
رفتار پیچیده و ظاهراً هوشمندانه از سینرژی حاصل از تعاملات ساده بین افرادی پدیدار می گردد که از قوانین ساده تبعیت می کنند. یک گروه می تواند با ارائه راه حل های بیشتر و بهتر از مجموعه راه حل های طرح شده توسط تک تک افراد هوش جمعی و گروهی را به نمایش بگذارد - احمدی، .27 :1387 -
هوشمندی نیروی انسانی بر مبنای توانایی فردی قرار دارد که بر طبق قواعد و رویه های حرفه ای در شرایط مختلف عمل می کند. این مفهوم شامل آموزش، تجربه و مهارت های اجتماعی می باشد. موفقیت سازمان ها به وسیله مجموعه ای یکپارچه و منظم از قابلیت ها تأمین می گردد. عوامل هوشمند انسانی، دانش پیشرفته را بر مبنای تلاش و مهارت شخصی ایجاد می کنند با این وجود رفتار هر عامل هوشمند بستگی به اقدامات مدیریت و روش انگیزشی که سازمان اتخاذ می کند دارد - وایلنسکی2، .792 :2006 -