بخشی از مقاله
چكيده:
زمينه:تغيير سازماني از مهمترين و اصلي ترين مشخصه هاي سازمان هاي امروزي است كه تطابق سازمان با تغييرات لازمه بقا و پيشرفت سازمان خواهدبود. تغيير متناسب با محيط از مهم ترين مشخصه هاي سازمان هاي پيشرو بوده كه با مولفه هاي درون سازماني از جمله سبك رهبري، خلاقيت و شرايط سازمان ارتباط معناداري دارد. هدف: هدف از انجام اين تحقيق بررسي رابطه خلاقيت و سبك رهبري تحول آفرين با نگرش به تغيير در دبيران مدارس دوره متوسطه شهرستان سنندج بوده است. روش: روش تحقيق، توصيفي و از نوع همبستگي و جامعه آماري اين پژوهش، كليه معلمان مدارس دوره متوسطه شهرستان سنندج در سال تحصيلي٩٣-١٣٩٢ به تعداد ٨٩٤ نفر بوده است. كه با روش نمونه گيري تصادفي طبقه اي و با استفاده از فرمول كوكران ٢٧٠ نفر به عنوان نمونه در نظر گرفته شده است.
ابزار گردآوري داده ها، پرسشنامه خلاقيت، سبك رهبري تحول آفرين و پرسشنامه نگرش به تغيير بوده است. يافتهها: نتايج حاصل از تجزيه و تحليل داده هاي تحقيق، مبين وجود رابطه معنادار ميان تمامي مؤلفه هاي خلاقيت و سبك رهبري تحول آفرين با نگرش به تغيير در دبيران مدارس دوره متوسطه شهرستان سنندج بوده است. نتايج تحليل رگرسيوني داده ها نشان داد كه مهارت انعطاف پذيري، ابتكار و نفوذ آرماني به ترتيب بيشترين ميزان همبستگي را با نگرش به تغيير در دبيران مدارس دوره متوسطه شهرستان سنندج دارند. همچنين نتايج آمارههايتحليلي رگرسيوني چندمتغيره نشان داد كه مؤلفه هاي رهبري تحول آفرين و خلاقيت به طور خالص ٧٥/٠ درصد از واريانس تمايل به تغيير در دبيران مدارس دوره متوسطه شهرستان سنندج را تبيين ميكنند. نتيجهگيري: مهمترين نتيجه پژوهش حاضر اين است كه رهبري تحول آفرين و خلاقيت نقش بسزايي در آماده سازي و كمك به تغيير در مدارس خواهد نمود.
واژههاي كليدي: خلاقيت، رهبري تحول آفرين، نگرش به تغيير.
مقدمه
در عصر حاضر روند تغييرات و تنوع ابزار مورد استفاده در جريان زندگي، هر روز بيشتر مي شود. رقابت جهاني و اطلاعاتي رو به رشد در جهان، فضايي به شدت ناپايدار براي تمامي عرصه ها به ويژه سازمان هاي آموزشي ايجاد كرده است . بديهي است كه رهبري و مديريت سنتي در هزاره سوم ادامه حيات نخواهد يافت و جهان نيازمند رهبري و مديريت تحول گرا خواهد بود. اقدامات مديريت تحول گرا اين امكان را به بيني، عملكرد خود را ارتقاء دهند. هنگامي كه اجزاي مديريت تحول گرا به عنوان مكمل ساير اقدامات مديريتي به كار رود، مي تواند به يك مزيت رقابتي براي سازمان هاي آموزشي تبديل شود. مديريت صحيح، كارآمد و تحول گرا مي تواند از معمولي ترين ملت ها، قوي ترين ملت را بسازد و مدير مي تواند قدرت ها را متمركز و تشكل مند، سازمان بخشد و استعداد هاي نهفته اي كه خداوند در وجود انسان ها به وديعه نهاده است، بارور و شكوفا سازد.
مديريت تحول گرا مي تواند شكوفايي شخصيت و اعتلاي هستي همه اقشار جامعه از جمله كودكان، نوجوانان و جوانان كه در مدارس، دانشگاهها و مراكز آموزشي مشغول هستند، ياري رساند و نيروهاي ذاتي بالقوه آنان را به فعل درآورد - . - Vandals, 2002 برنز اولين سنگ بناي نظريه رهبري تحول گرا را با شناسايي دو نوع سبك رهبري - تعاملي - مراوده اي در برابر تحول گرا گذاشت. به نظر برنز، رهبر تحول گرا، به ايجاد تحول و تحول زايي مي پردازد، ارزش هايي كه رهبر تحول گرا دنبال مي نمايد، ارزش هاي غايي نظير آزادي، عدالت و برابري است. اين نوع رهبران پيروان خود را به سطوح بالاتري از اخلاق و روحيه ارتقاء مي دهند. بطور خلاصه، راز رهبري تحول گرا از نظر برنز اين است كه»افراد را به سوي بهتر شدن خودشان هدايت مي كنند. - Amirkabiri et al, 2007 - « رهبري تحول گرا براي عملي شدن به چهار مؤلفه يا عامل كه به عنوان عناصر تشكيل دهنده ي اين نظريه نيز شناخته شده اند نياز دارد. اين عوامل عبارتند از: نفوذ آرماني: در اين حالت فرد، خصوصيات رهبر كاريزماتيك را دارد، مورد اعتماد و تحسين زيردستان است؛ زيردستان او را به عنوان يك الگو و مدل مي شناسند و سعي مي كنند كه همانند او شوند. انگيزش الهام بخش: رهبر كاركنان را ترغيب مي كند تا به هدف و قابل دستيابي بودن آن با تلاش، باور پيدا كنند. اين افراد معمولاً نسبت به آينده و قابل دسترس بودن
اهداف خوش بين هستند.
ترغيب ذهني: رهبر به صورت ذهني كاركنان را بر مي انگيزد. اين رهبران پيروانشان را تشويق مي كنند كه در حل مسائل، خلاقانه برخورد كنند و فروض بديهي را مورد سئوال قرار دهند. آنان پيروان را ترغيب مي كنند كه مشكلات را از زواياي مختلف مورد بررسي قرار دهند و تكنيك هاي حل مسأله ي نوآورانه را پياده كنند. ملاحظات فردي: رهبر نيازهاي احساسي زيردستان را برآورده مي كند. اين رهبران نيازهاي افراد را تشخيص مي دهند و به آن ها كمك مي كنند تا مهارت هايي را كه براي رسيدن به هدف مشخص لازم دارند پرورش دهند - . - Bahralolom,2007 در قرن بيست و يكم چالش اصلي سازمان ها با توجه شرايط پيچيده، نامطمئن و رقابتي عصر امروز، مسئله خلاقيت و نواوري است زيرا اگر سازمانها گرفتار نظمي تكراري و مكانيكي شوند، نابود خواهند شد چرا كه بيشتر سازمان ها نه بخاطر تهديد هاي خارجي، بلكه عمدتا به خاطر تكرار مكررات و افول خلاقيت از بين رفته اند . - malmiri, 2007 -
در نظريه برنز مولفه ترغيب ذهني در برگيرنده مهمترين ويژگي مديران يعني خلاقيت است. همه سازمان ها براي بقاء نيازمند انديشه هاي نو و نظريات بديع هستند، افكار و نظريات جديد همچون روحي در كالبد سازمان دميده نفوذ آرماني: در اين حالت فرد، خصوصيات رهبر كاريزماتيك را دارد، مورد اعتماد و تحسين زيردستان است؛ زيردستان او را به عنوان يك الگو و مدل مي شناسند و سعي مي كنند كه همانند او شوند. انگيزش الهام بخش: رهبر كاركنان را ترغيب مي كند تا به هدف و قابل دستيابي بودن آن با تلاش، باور پيدا كنند. اين افراد معمولاً نسبت به آينده و قابل دسترس بودن اهداف خوش بين هستند.