بخشی از مقاله
چکیده
مدیریت دانش رویکردي است که بر اساس آن سازمانها به شناسایی، خلق و بکارگیري دانش میپردازند. اجراي موفقیت آمیز مدیریت دانش تأثیر قابل توجهی در افزایش کارایی و اثربخشی سازمان دارد. لذا شناسایی و رتبهبندي عواملی که مانع تسهیل پیادهسازي مدیریت دانش میشوند و نیز راهحلهاي رفع این موانع در اجراي موفقیت آمیز مدیریت دانش بسیار ضروري است. در این مقاله رتبه بندي راهحلهاي رفع موانع مدیریت دانش با استفاده از گسترش عملکرد کیفیت فازي و روشهاي تصمیمگیري چند معیاره فازي در سازمان جغرافیایی وزارت دفاع مورد توجه قرار گرفته است. سه خانه کیفیت فازي شامل خانه کیفیت فازي عوامل-نتایج، خانه کیفیت فازي نتایج-موانع و خانه کیفیت فازي موانع-راهحلها ایجاد شده و با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی فازي وزن عوامل کلیدي تعیین شده و با استفاده از تاپسیس فازي وزن راهحلهاي مدیریت دانش تعیین میشود.
.1 مقدمه
رشد دانش در زمان هاي اخیر بسیار سریع بوده، به گونه اي که در قرن بیستم، 80 درصد یافته هاي فناوري و دانش و نیز 90 درصد تمام دانش ها و اطلاعات فنی، در جهان تولید شده است و هر پنج سال و نیم، حجم دانش دو برابر می شود. این در حالی است که عمر متوسط آن، کمتر از چهار سال است. به این ترتیب، این تحول باعث ایجاد نگرش جدیدي در مدیریت کسب و کار به نام مدیریت دانش شده است. امروزه دانش به عنوان منبعی ارزشمند و استراتژیک و نیز یک دارایی مطرح است و ارائه محصولات و خدمات با کیفیت مناسب و اقتصادي، بدون مدیریت و استفاده صحیح از این منبع ارزشمند، امري سخت و بعضا نا ممکن است. در این نگرش، دانش همچون منبعی ارزشمند در کنار منابع کار، زمین و سرمایه به عنوان دارایی پر مایه مطرح شده است.
در چنین ساختاري، دیگر صنعت، محور نیست، بلکه محور، دانش است که در آن، دانشگرایان به کار مشغولند. براي تعریف بهتر دانش، شناخت تفاوت بین داده ها، اطلاعات و دانش، بسیار مفید خواهد بود. داده، مجموعه اي از دانسته ها، محاسبات و آمار است. اطلاعات، داده هاي سازمان یافته یا پردازش شده است و دانش، اطلاعات قابل فهم، مربوط به هم قابل اجرا می باشد.[2] دانش، مجموعه اي از شناخت ها و مهارت هاي لازم براي حل یک مسأله است، بنابراین، اگر اطلاعات موجود، بتواند مشکلی را حل کند می توان گفت دانش وجود دارد. دانش، فهم و درس هاي آموخته شده در طول زمان است.
دانش، فهمیده می شود و آن را از طریق تجربه، استدلال، بصیرت، یادگیري، خواندن و شنیدن، به دست می آورند. محققان، تلاش بسیاري براي گسترش مفهوم مدیریت دانش ارائه داده اند که بیشتر آن ها براساس ارتقاي میزان کارایی فرایندهاي دانش، مانند تولید، کسب، انتشار، اشتراك و کاربرد دانش توسعه داده شده اند. مدیریت دانش با ایجاد یک محیط کاري جدید، موجب تسهیل در اشتراك دانش گردیده و جاري شدن دانش را به فرد مناسب در زمان مناسب براي فعالیت کاراتر و اثربخش تر باعث می گردد. ناکوتا و تاکوچی ، مدیریت دانش را فرایندي می دانند که طی آن، سازمان به تولید ثروت از دانش یا سرمایه ي فکري خود می پردازد .[14] کنپ مدیریت دانش هنر تبدیل اطلاعات و دارایی هاي ذهنی به ارزش ماندنی براي مشتریان و افراد سازمان میباشد.
[13] مدیریت دانش را میتوان فرآیندي دانست که دانش را خلق کرده و یا مکان آن را شناسایی می کند و نهایتا تسهیم، انتشار و استفاده از دانش را در سازمان مدیریت می کند]٩.[ گسترش عملکرد کیفیت به عنوان یکی از روش هاي نوین مهندسی کیفیت، از مطالعه بازار و شناسایی مشتریان محصول شروع شده و فرآیند بررسی و تحلیل خود، ضمن شناسایی خواسته ها و نیازمندي هاي مشتریان، سعی در لحاظ نمودن آنها در تمامی مراحل طراحی و تولید را دارد. خانه کیفیت مرکز توسعه کیفیت محصول است و تکنولوژي را مشخص می کند. در این تحقیق از خانه هاي کیفیت بصورت اجمالی استفاده می شود. روش تصمیم گیري چند معیاره یک روش سیستماتیک است که توانایی در نظر گرفتن چند معیار را بطور همزمان دارد.[18]
این روش بصورت گسترده در رشته هاي مهندسی مثل صنایع و سیستم هاي ساخت، مهندسی انرژي، مهندسی زیستی، مهندسی کامپیوتر و مهندسی شیمی استفاده شده است. با روش تصمیم گیري چند معیاره، کاندیدهاي مورد نظر براي فائق آمدن بر موانع مدیریت دانش می تواند بصورت یکپارچه و واقعی ارزیابی شوند. بیشتر موارد موجود در مهندسی نمی توانند با اعداد کمی بیان شوند بنابراین با اعداد فازي و مبهم نشان داده می شوند و تصمیم گیرندگان اطلاعاتشان را در یک محیط فازي ایجاد می کنند. مسئله اصلی اهمیت مدیریت دانش و راه هاي فائق آمدن بر موانع اتخاذ مدیریت دانش می باشد.
در این مقاله ابتدا عوامل موفقیت مدیریت دانش، نتایج آن در سازمان، موانع مدیریت دانش و راه هاي فائق آمدن بر آنها با توجه به نوشته هاي گذشته و موارد موجود در سازمان و نظرات خبرگان شناسایی شد. سپس توسط پرشسنامه هاي طراحی شده نظرات متخصصان جمع آوري می شود. اطلاعات جمع آوري شده توسط سه خانه کیفیت پی در پی براي رتبه بندي راه حل ها قرار می گیرد. وزن عوامل کلیدي با توجه به روش سلسله مراتبی فازي و نرم افزار متلب بدست می آید و در خانه کیفیت اول که خانه کیفیت عوامل کلیدي و نتایج مربوط به آن می باشد، وزن عوامل - خروجی روش سلسله مراتبی - در قسمت نیازهاي مشتري و نتایج مربوط به آن در قسمت مشخصه هاي مهندسی قرار می گیرند.
رتبه نتایج از این قسمت و با توجه به روابط خانه کیفیت استخراج می شود. سپس رتبه و وزن بدست آمده براي نتایج در قسمت قبل در خانه کیفیت دوم - خانه کیفیت نتایج – موانع - و در قسمت نیازهاي مشتري و موانع در قسمت مشخصه هاي مهندسی قرار می گیرند. سپس با توجه به روابط موجود در خانه کیفیت رتبه و وزن موانع تعیین می شوند. وزن بدست آمده براي موانع در خانه کیفیت قبل درخانه کیفیت سوم - خانه کیفیت موانع – راه حل ها - قرار می گیرد.
در این قسمت ماتریس بدست آمده در خانه کیفیت آخر را از روش تاپسیس استفاده می کنیم تا رتبه راه حل ها بدست آیند. تمامی عملیات در محیط فازي انجام می شوند. ساختار مقاله به این صورت است که در قسمت دوم پیشینه پژوهش بررسی می شود. قسمت سوم روش پژوهش و روش هاي بکارگرفته شده از جمله تئوري مجموعه هاي فازي، روش سلسله مراتبی فازي، روش تاپسیس فازي به ترتیب توضیح داده می شوند و در قسمت هاي بعدي به ترتیب تجزیه و تحلیل داده ها و نتیجه گیري ارائه می شوند.
.2پیشینه پژوهش
درجهت اتخاذ مدیریت دانش به صورت مؤثر، چندین مانع اتخاذ مدیریت دانش وجود دارد. چند مشکل و چالش براي ارتقاي مدیریت دانش دارد چنان که مدیریت دانش با فرایند هاي تجاري یکپارچه نمی شود؛ ارزیابی عملکرد مدیریت دانش دشوار است؛ سطح شرکت مدیریت دانش پایین است، و بودجه هاي مدیریت دانش ، ناکافی است. اگر مدیریت بالا، متعهد به اتخاذ مدیریت دانش نباشد، به نظر می رسد که منجر به شرایطی شود که درك رایج از دیدگاه سازمانی، استراتژي ها و مدیریت ارتباط با مشتري ، حاضر نباشد.
توسعه دانش بستگی به ماهیت جریان دانش و سازمان دارد. اما مجموعه هاي فکري مدیریتی و فرهنگ شرکت، مانع اصلی براي آن ها هستند. نگرش در مورد یادگیري و تسهیم دانش جدید ، یکی از موانع مهم است که مانع ایجاد خلق دانش در سازمان می شود. مسأله ي تسهیم دانش در چنین موقعیتی، به دلیل تفاوت هاي فرهنگی پیچیده تر است. فقدان اطلاعات و قدرت دادن به تصمیم گیري شرکا، ضعیف ترین متغیرهاي اتخاذ و مدیریت دانش هستند. مدیریت دانش هنوز به خوبی در سازمان ها درك نشده است.
اتخاذ مدیریت دانش، به عنوان یک مسأله ي استراتژیک در نظر گرفته می شود تا یک مسأله اجرایی. یک مسأله حیاتی با لایه ي انتقال دانش براي شرکا به صورت مرکزي، موانع ارتباطی است و فشارها ممکن است بین مسئولان براي انتقال دانش درون-سازمانی و سایر دپارتمان هاي درگیر افزایش یابد. محققان و پژوهشگران در سراسر جهان، راه حل هاي متفاوت و خاصی را براي فائق آمدن بر اتخاذ مدیریت دانش پیشنهاد کرده اند. پیوستگی هاي استراتژیک در میان شریک ها می تواند تأثیر مثبتی بر عملکردها و شادابی هاي یک ساختار و پشتیبان فرهنگی و انعطاف پذیر سازمان ها داشته باشد که تسهیم دانش از نماهاي متفاوت را تشویق می کند.
نقش رهبري مثبت در فائق آمدن بر مانع بودجه ناکافی، فقدان فرهنگی، فقدان برنامه ریزي استراتژیک، جریان دانش غیر هدایت شده ساختار نامناسب، حیاتی است. نقش دارایی ذهنی و سیستم مدیریت ارتباط مشتري براي پروراندن بهره برداري از یادگیري دانش حیاتی است. فعالیت هاي مشارکتی مانند پاسخ کارآمد مشتري، برنامه ریزي همکارانه، پیش بینی و بازپرسازي اشاره دارد که شرکت ها، اطلاعات استراتژیک را در جهت توسعه ي روبه رشد دانش تسهیم می کند که ممکن است ضروري باشد.
استفاده از سیستم هاي تکنولوژي اطلاعات ، شبکه هاي اجتماعی می تواند با تولید اطلاعات و جریان دانش سروکار داشته باشد. همکاري الکترونیک براي سیستم ها، هماهنگی براساس اینترنت، تصمیم ها را در میان همه اعضا درجهت شناسایی، آنالیز و انتقال اطلاعات مفید در دانش قابل استفاده مجدد را تسهیل می کند که می تواند درجهت تصمیم گیري با تأثیر وسیع استفاده شود. سیستم چندعاملی، براي نشان دادن مسأله تسهیم دانش ضمنی تولیدي، مفید است.
در ادبیات مدیریت دانش تاکنون محدوده ي وسیعی از فاکتورها که می توانند روي موفقیت مدیریت دانش تاثیر گذار باشند شناسایی شده است. اسکرما و آمایدون [16]یکی از اولین مجموعه فاکتورهاي کلیدي را براي موفقیت مدیریت دانش تعیین کردند. آنها هفت فاکتور کلیدي براي موفقیت مدیریت دانش برشمرند. این فاکتورها شامل ارتباط قوي به کسب و کار، چشم انداز و معماري اجباري، رهبري دانش، فرهنگ ایجاد و به اشتراك گذاشتن دانش، یادگیري مستمر، زیرساخت هاي فن آوري توسعه یافته و فرآیندهاي سیستماتیک دانش سازمانی می باشند. داونپورت و همکاران[10] مطالعه اکتشافی روي 31 پروژه مدیریت دانش در 24 شرکت انجام دادند.
آنها مدیریت دانش را به هدف و زبان روشن، ساختار دانش استاندارد و قابل انعطاف، کانال هاي متعدد براي انتقال دانش و پشتیبانی مدیریت ارشد مرتبط کردند. لایبویتز [11] شش عامل کلیدي را در جهت موفقیت مدیریت دانش در سازمانها بر شمردند. او نیاز به استراتژي مدیریت دانش با حمایت رهبري ارشد، متصدي دانش یا معادل آن و یک زیرساخت هاي مدیریت دانش، مخزن دانش، سیستم ها و ابزارهاي مدیریت دانش، انگیزه براي تشویق به اشتراك گذاشتن دانش و یک فرهنگ پشتیبان را پیشنهاد کرد.
فاکتورهاي موفقیت مختلفی براي پیاده سازي موفق مدیریت دانش در پنج حوزه عملکرد سازمانی تعیین شد : استراتژي، مدیریت منابع انسانی، فناوري اطلاعات، کیفیت، و بازاریابی.[7] وانگ و همکارانش [19]، فاکتورهاي کلیدي موفقیت براي اتخاذ مدیریت دانش در موسسه هاي کوچک و متوسط را بررسی کردند و لیستی از فاکتورها که براي اجراي مدیریت دانش مهم هستند را ایجاد کردند. این فاکتورها شامل استراتژي و هدف، آموزش و تحصیل، پشتیبانی و رهبري مدیریت، فرهنگ، تکنولوژي اطلاعات، منابع، مدیریت منابع انسانی، ارزیابی، زیرساخت سازمانی، و حمایت هاي انگیزشی می باشند.
اخوان و همکاران[1] تلاش کردند تا مجموعه اي از عوامل کلیدي موفقیت براي سازمان هایی که در پی طراحی و پیاده سازي مدیریت دانش می باشند، شناسایی کنند. آنها 16 مفهوم از جمله استراتژي دانش، معماري دانش، شبکه خبرگان، برنامه هاي آموزشی، شفافیت اشتراك دانش، پشتیبانی تعهد فرهنگ سازمانی، اعتماد، ساختار سازمانی، مهندسی مجدد فرآیندهاي کسب و کار، ذخیره دانش، ممیزي و بازبینی دانش به عنوان فاکتورهاي کلیدي معرفی کردند.
تات و هیس[17] پس از مصاحبه با پرسنل کلیدي در صنعت هوافضاي مالزي، به تجزیه و تحلیل نتایج حاصل پرداختند. با توجه به تحلیلهاي انجام شده چهار مفهوم کلیدي حاصل شد. مفهوم حس آگاهی، منافع، فاکتورهاي داخلی سازمان و پذیرش استراتژي به ترتیب مهمترین مفاهیم بودند. بوه [5] کسی بود که چهار سازوکار تسهیم دانش را براي دانش توزیع شده در سازمان هاي موقت توسعه داد. او اظهار داشت که انتخاب سازوکارها بر دو فاکتور مفهومی ماهیت مسأله - منحصر به فرد، استاندارد - و اندازه و پراکندگی جغرافیایی پروژه بستگی دارد.
محقر و همکاران [3] ، هدف آن ها در تحقیق خود، رتبه بندي عوامل کلیدي مؤفقیت مدیریت دانش با استفاده از رویکرد گسترش عملکرد کیفیت فازي در شرکت مکو می باشد. در این پژوهش، از یک استراتژي سه مرحله اي کیفی-کمی-کیفی استفاده شده است. در بخش کیفی نخست - مرحله ي اول پژوهش - با انجام مطالعه اي موردي، عوامل کلیدي مؤفقیت مدیریت دانش و نتایج مدیریت دانش در شرکت مکو شناسایی گردید. سپس در بخش کمی پژهش - مرحله ي دوم پژوهش - ، عوامل کلیدي مؤفقیت مدیریت دانش شناسایی شده در بخش کیفی نخست، با استفاده از رویکرد گسترش عملکرد کیفیت فازي رتبه بندي گردید. در بخش کیفی دوم - مرحله ي سوم پژوهش - راه کارهایی جهت تحقیق و بهبود عوامل کلیدي مؤفقیت مدیریت دانش در شرکت مکو ارائه شده است.
.3روش پژوهش
.1,3 خانه کیفیت
گسترش عملکرد کیفیت به عنوان یکی از روش هاي نوین مهندسی کیفیت، از مطالعه بازار و شناسایی مشتریان محصول شروع شده و فرآیند بررسی و تحلیل خود، ضمن شناسایی خواسته ها و نیازمندي هاي مشتریان، سعی در لحاظ نمودن آنها در تمامی مراحل طراحی و تولید را دارد. به بیان دیگر، فلسفه اصلی استفاده از توسعه کیفیت محصول ، اعمال و لحاظ نمودن خواسته هاي کیفی مشتري در مراحل مختلف تکوین محصول می باشد. بنابراین تمامی خصوصیات و مشخصات طراحی محصول با توجه به نقطه نظرات مشتري و مصرف کننده آن حاصل می شود و نقش کارشناسان سازمان در طراحی محصول و خدمتی جدید، چیزي فراتر از یک مترجم نمی باشد، مترجمانی که با استفاده از روشی به نام گسترش عملکرد کیفیت خواسته هاي مشتریان را به مشخصات کمی قابل ملاحظه در داده هاي طراحی تبدیل می کنند.
مبنا و اساس ساختار ماتریسی گسترش عملکرد کیفیت کنونی به همان جداول کیفیت برمی گردد. جداول کیفیت براي اولین بار در سال 1972 در صنایع کشتی سازي کوبه توسط پروفسور یوجی آکائو[4] به منظور طراحی تانکرهاي کشتی مورد استفاده قرارگرفت. گسترش عملکرد کیفیت بطور کلی با سه دیدگاه و نگرش مختلفی که توسط آکائو، ماکابه و فوکاها را بنیانگذاري شده اند، شناخته می شود.
گسترش عملکرد کیفیت از دیدگاه آکائو، فرآیندي مشتمل بر بررسی سی ماتریس می باشد که بنا به نیاز از تعدادي یا تمامی آنها در تجزیه و تحلیل داده هاي طراحی محصول استفاده می شود. نگرش ماکابه شامل چهار ماتریس پیوسته است که به ترتیب عبارتند از : طرح ریزي محصول - خانه کیفیت - ، طراحی محصول، طرح ریزي فرآیند و برنامه ریزي کنترل فرآیند. خانه کیفیت، ابزاري توانمند براي ترجمه نداي مشتري و خواسته هاي کیفی او از محصول به الزامات کمی می باشد که به نحو بسیار چشمگیري قابلیت پیگیري و لحاظ نمودن آنها را در محصول، از طرف سازمان بالا می برد.