بخشی از مقاله

چکیده

تحول سازمانی مجموعه ای از ارزش ها و نظری ها مبتنی بر علوم رفتاری است . رهبری تحول ساز به نوعی رهبری اطلاق میشود که در آن رهبران دارای موهبت الهی هستند و برای پیروان خود انگیزش معنوی و توجه ویژه فراهم و با نفوذ بر قلبشان آنها را هدایت میکنند. رهبران تحول آفرین یک چشم انداز سازمانی پو ای خلق میکنند که اغلب یک دگرگونی در ارزش های فرهنگی برای انعکاس نوآوری را ضروری میسازد. که در این مقاله به بررسی این موضوع می پردازیم کلمات کلیدی: تحول سازمانی، رهبری تحول آفرین ، انگیزش

مقدمه

دنیا به طور مداوم در حال تغییر و تحول است. اگر تغییر، تحول و نوآوری ضرورت نداشت، بشر هنوز در زندگی انسانهای اولیه و شاید هم در سطح زندگی جانوران باقی میماند و هیچ تغییر و تحولی در دانش، نگرش و رفتار او حاصل نمیشد. اگر انسانها خاصیت تغییرپذیری و اصلاح نداشتند، در چارچوب تنگ فکری خود باقی می ماندند و راه پیشرفت آنان مسدود می شد. در سازمان ها نیز رهبری تحول آفرین نیز برای ایجاد تغییر و تحول از ضروریات است رهبران تحول آفرین کاری بیش از تعامل با پیروان وزیر دستان انجام م ی دهند، و این آن چیزی است که در پرورش و انگیزش افراد اختلاف معنی داری ایجاد می کند . آنها در زیر دستان و پیروان خود - عملکردی فراتر از انتظار را محقق می کنند . آنها پیروان را تحریک می کنند تا از منابع و علایق خود فراتر رفته و به نبفع گروه، سازمان و جامعه تلاش کنند و نفوذ و اثر گذاری آرمانی استفاده کنند - غلامزاده، داریوش، - که با توجه به اهمیت تحول و رهبری تحول آفرین در سازمان ها در این مقاله به بررسی این موضع میپردازیم.

مفهوم رهبری

رهبری فرآیندی است که ضمن آن مدیریت سازمان می کوشد تا با ایجاد انگیز ه و ارتباطی موثر انجام سایر وظایف خود را در تحقق اهداف سازمانی تسهیل کند و کارکنان را از روی میل و علاقه به انجام وظایفشان ترغیب نماید . از این رو رهبری در مفهوم سازمانی آن به عنوان جزئی مجزا و مستقل از مدیریت مطرح نبوده، بلکه یکی از وظایف عمده و اصلی آن بشمار می آید . هرمدیری علاوه بر وظایفی چون برنامه ریزی، سازماندهی، و کنترل، باید انجام این وظیفه یعنی هدایت افراد سازمان را نیز عهده دار گردد. مهمترین نکته در رهبری جهت دادن و نفوذ بر اعضای سازمان است . رهبری مستلزم نفوذ کردن و تاثیر گذاردن بر افراد است و مدیر در نقش رهبر کسی است که بتواند بر افراد تحت سرپرستی خود نافذ و موثر باشد به عبارت دیگر رهبرکسی است که بتواند بر افراد تحت سرپرستی خود نافذ و موثر باشد . به عبارت دیگر مرئوسان نفوذ و قدرت او را بپذیرند. مسئله نفوذ و قدرت رهبری به منابعی که قدرت و نفوذ از آن سرچشمه می گیرد ارتباط پیدا می کند - گرجی - .

رهبری یعنی فرایند برانگیختن دیگران به تلاش برای انجام کارهای مهم مقولات مدیریت و یکی از چهار وظیفه ای است که فرایند مدیریت را تشکیل می دهد .بنامه ریزی جهت و هدف ها را تعیین می کند سازماندهی منابع را گرد هم م ی آورد تا برنام ها را به مرحله عمل در آورد. رهبری تعهد و اشتیاق لازم را برای انسان ها ایجاد می کند تا استعداهایشان را به طور کامل به کار گیرند و به انجام برنامه ها کمک کنند. و کنترل اطمینان می دهد که امور به طریق صحیح ادامه دارند - شرمرهورن، َّ - .رهبری به عنوان یک فرایند، به معنی استفاده از نفوذ بدون زور برای هدایت و هماهنگی فعالیت های اعضا یک گروه جهت تحقق هدف و به عنوان یک صفت به معنی مجموعه ای از ویژگی هاست که به کسانی که چنین نفوذی را با موفقیت بکار می برند نسبت داده می شود.

-    رهبری عبارت است از هنر یا علم نفوذ در اشخاص، به طوری که با میل و خواسته خود در جهت حصول به هدف های تعیین شده گام بردارند.

-    رهبری آن نوع توانایی است که دیگران را وادار می سازد تا با حرارت و علاقه ای خاص، اهداف مشخص را دنبال کنند.

-    رهبری به عنوان نفوذ اثر بخش تر یا فراتر از پذیر ش مکانیکی دستور های سازمان. به بیان دیگر رهبری حاصل می شود که فرد بتواند با نفوذ دیگران موجب گردد تا بجای انجام کار از ترس عواقب عدم انجام آن و یا انجام آن از روی تکلیف، آن را با میل و خواسته خود انجام دهند. - قاسمی ، ٍَ   -

-    رهبری عاملی است که موثرترین تغییر را در عملکرد گروه پدید می آورد.

-    رهبری عبارت است از هنر علم نفوذ در اشخاص، بطوری که با میل و خواسته خود در جهت حصول به هدف های تعیین شده گام بردارند.

-    رهبری عمل تاثیر گذاری بر افراد است، به گونه ای که از روی میل و علاقه برای هدف های گروهی تلاش کنند - حقیقی،   - . صفات شخصی که به عنوان موفقیت رهبری مهم تلقی می شوند عبارتند از:

ٌ- کشش مبتکرانه: انرژی زیاد و تمایل به دستاورد ٍ- انگیزش: تمایل به هدایت و نفوذ در دیگران برای دستیابی به هدف های مشترک

َ- صداقت و درستی: راستی در برخورد با دیگران،ثبات در گفتار و کردار ُ- اعتماد به نفس: مصمم و مطمئن نسبت به خود و در برخورد با دیگران ِ- هوش: توانایی جمع اوری، تلفیق، و تفسیر اطلاعات پیچیده ّ- دانش: داشتن درک خوبی از سازمان، صنعت آن و کار فنی مربوط انعطاف پذیری: تمایل و توانایی تطبیق با لازمه های در حال تغییر - شرمرهورن، َّ - .

رهبری موثر باید مسیری را درجهت هدایت تلاش های همه کارکنان جهت به انجام رساندن اهداف سازمان، فراهم آورد . بدون وجود رهبری یا هدایت، ممکن است حلقه اتصال موجود در میان اهدف فردی و سازمانی، ضعیف یا گسیخته شود . این موضوع می تواند به یک موقعیت نابهینه ای منجر شود که در آن، کار انفرادی صرفا در جهت دستیابی به اهداف فرد انجام گیرد و در عین حال کل سازمان، کارایی و کفایت خود را از دست داده و از دستیابی به اهداف خویش باز نماید . بنابراین برای اینکه یک سازمان، موفق باقی بماند، وجود رهبری واجب و ضروری ا ست. زیرا حتی بهترین کارکنان نیز نیاز دارند که بدانند چگونه می توانند در اره رسیدن به اهداف سازمانی مشارکت داشته باشند. آنها بدنبال رهبری هستند تا براساس انگیزش برونی، بتواند محرکی را برای هماهنگی و سازگاری بین اهداف آنان و اهداف سازمان پدید آورد - حقیقی،   - .

- شایستگی ها ی رهبری

درکار رهبری یا نفوذ سه مهارت یا شایستگی کلی وجود دارد:

ٌ- تشخیص: نوعی شایستگی شناختی یا فکری است که عبارتند از درک موقعیت فعلی و آگاهی از آنچه بگونه ای معقول از آینده انتظار می رود. و این چیزی است که مهارت های بعدی بدنبال تغییر آن هستند.

ٍ- تطابق: نوعی شایستگی رفتاریست و عبارتند از تطبیق رفتارهای شخصی و دیگر منابع به منظور روبرو شدن با شرایط احتمالی به طریقی که سبب پرکردن خلا وضعیت جاری و آنچه را که فرد می خواهد بشود.

َ- برقراری ارتباط: نوعی شایستگی فرایندی است، یعنی توانایی ا یجاد ارتباطی به شیوه ای که مردم به آسانی آن را بفهمند و آن را بپذیرند. حتی اگر شخص قادر به درک وضعیت فعلی باشد و نیز اگر شخص به تطبیق رفتار خود و منابع موجود برای رسیدن به وضعیت، توانا باشد و به برقراری ارتباط موثر نیاز دارد . اگر انسان نتواند به گونه ای که برای مردم قابل قبول و درک باشد با آنان ارتباط برقرار کند؛ کل فرآیند از تاثیر مورد نظر او برخوردار نخواهد شد - گرجی ، َّ - .

رهبر می تواند آینده را مستحکم کند، او به اعضای سازمان الهام می بخشد و مسیر سازمان را تعیین می نماید. هر گروهی که از افراد که تقریبا از توان خود استفاده کند شخصی را در راس کارها مشاهده خواهد کرد که از نظر هنر رهبری دارای مهارت لازم است . ورهبری از چهارجزء اصلی تشکیل شده است : - ٌ - توان استفاده موفقیت آمیز از قدرت، به شیوه ای مسئولانه، - ٍ - توان درک این مطلب که افراد در زمان های مختلف و در شرایط مختلف به وسیله عوامل مختلف تحریک می شوند، - َ - توان الهام بخشیدن به دیگران - ُ - توان اقدام به شیوه ای که منجر به ایجاد جوی آکنده از عواطف و احساس در سازمان شود و بتواند بدین گونه در افراد ایجاد انگیزه نماید   - وی ریچ،
وظایف رهبری

رهبری، یک زیر مجموعه از مدیریت است . براساس این نگرش، وظایفی که توسط یک رهبر انجام می گرفت، به مراتب تخصصی تر یا محسوس تراز آن بود که مدیر دنبال می کرد . میزان مطلوب بودن اقدامات و انجام وظایف یک رهبر، می تواند به نحو بارزی تعیین کننده موفقیت یا شکست سازمان باشد.وظایف عبارتند از: داوری کردن: زمانی که اعضای سازمان چندان موافقتی با انجام یک عمل نداشته باشند، رهبر ممکن است از طریق حکمیت یا تصمیم گیری شخصی، به حل مشکل بپردازد.

پیشنهاد کردن: ارائه وتاکید برپیشنهاد توسط رهبر، این فرصت را به وی می دهد تا بی آنکه از دستورات مستقیم استفاده کند، از جانب زیر دستان خود نظرات و عقاید گوناگونی را دریافت دارد .

تدارکات و عرضه اهداف: هدف های یک سازمان ابدا حالتی خودکار ندارند، بلکه می باید به وسیله رهبر تهیه، تنظیم و رائه شوند.

شتاب بخشیدن و سرعت پذیر کردن : برای آغاز یا افزایش یک حرکت و یا ایجاد تحرک در یک سازمان، به یک نیرو و یا شدت عملی نیاز خواهد بود که این نیرو می تواند به مثابه یک شتاب دهنده شیمیایی باعث برانگیختگی و تحریک کارکنان برای انجام کار شود.

تامین امنیت: یک رهبر در برخورد با مسائل و مشکلات، چنانچه طرز تلقی و نگرش مثبت و خوش بینانه ای داشته باشد، قادر خواهد بود، امنیت خاطری را برای زیر دستان خود فراهم آورد.

القاء نمودن: اگر که یک رهبر بتواند، امکان درک و شناخت اهمیت و ارزش کار زیر دستانش را برای آنان فرآهم آورد . همچنین وی موفق خواهد شد تا آنان را برای انجام کار موثر در جهت کسب فضایل علمی ترغیب کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید