بخشی از مقاله
چکیده
مفهوم ارتقای حرفهای معلمان از اواسط قرن بیستم و با ضرورت یافتن اجرای اصلاحات در نظامهای آموزشی، پدیدار شده است. در شکل گیری این مفهوم، یافتههای پژوهشی و بررسی مقایسهای نظامهای آموزشی تأثیر زیادی داشته است، زیرا مطالعات و پژوهشها نشان میدهند که »معلم« در انجام اصلاحات آموزشی نقش دو سویهای دارد؛ از یک سو موضوع اصلاحات و از سوی دیگر عامل اصلاحات آموزشی محسوب میشود.
این در حالیست که 75 درصد از آموزش های تربیت معلم به اطلاعات عمومی و نظری مربوط است و تنها 25 درصد به چگونه یاد دادن اختصاص یافته و زمان کمتری برای آموزش مهارت ها و توانایی های حرفه ای در نظر گرفته شده است. با توجه به مباحث پیش گفته ضرورت نگاهی تطبیقی به فرایند حرفهای شدن و توانمندسازی معلمان و از سویی به کارگیری عملی و نظری این علم مطابقت یافته با کشورهای پیشروی جهان در این زمینه به خوبی احساس می شود. از این رو در پژوهش حاضر ضمن کنکاشی جامع و تاریخی در سیر و مراحل و فرایند پیشرفت آموزش های حرفه ای و توانمند سازی معلمان در اقصی نقاط جهان، به ارائه راهکارهای عملی تطبیق یافته با توجه به شرایط بومی و فرهنگ و کارکردهای خاص نظام تربیت معلم در کشور پرداخته می شود.
در این راستا مؤلفه های هفت گانه ویژگی های حرفه ای معلمان که عبارتند از: استفاده از روشهای تدریس فعال در کلاس درس، توجه به رشد و پیشرفت انسانی یادگیرندگان، برنامه ریزی برای تدریس، ارزیابی و سنجش عملکرد دانش آموزان، رشد و پیشرفت حرفه ای و فکری معلمان، مدیریت کلاس درس و دانش تخصصی در حوزه خاص محتوایی؛ با تأکید ویژه بر بعد رشد و پیشرفت حرفهای و فکری و ضرورت به روزرسانی آموزشهای معلمان با توجه به الکترونیکی شدن فرایندهای آموزش و یادگیری و دستیابی به منابع علمی در دهه حاضر، مورد پردازش قرار گرفتهاند.
.1 مقدمه
شایستگی هر نظام آموزشی به اندازه شایستگی معلمان آن است. نظامهای آموزشی در دهه های اخیر در گذر از مسایل کمی و همگانی کردن آموزش ناگزیر از توجه به مسایل کیفی پدیدههای آموزشی بوده و ارتقا کیفیت آموزش را ضمن توجه به منابع و تجهیزات، از طریق اصلیترین عامل در یک نظام آموزشی یعنی »معلم« مورد توجه و هدفگیری قرار دادهاند. مفهوم ارتقای حرفهای معلمان از اواسط قرن بیستم و با ضرورت یافتن اجرای اصلاحات در نظامهای آموزشی، پدیدار شده است.
در شکلگیری این مفهوم، یافتههای پژوهشی و بررسی مقایسهای نظامهای آموزشی تأثیر زیادی داشته است، زیرا مطالعات و پژوهشها نشان میدهند که »معلم« در انجام اصلاحات آموزشی نقش دو سویهای دارد؛ از یک سو موضوع اصلاحات و از سوی دیگر عامل اصلاحات آموزشی محسوب میشود ، لذا عمدهترین اهداف رایج در آموزش معلمان عبارتند از: حرفهایسازی - تمرکز بر معلمان بدون کیفیت یا با کیفیت پایین - .
ظرفیتسازی در معلمان - آمادهسازی معلمان برای پذیرش مسئولیتهای جدید یا مواجهه با تغییرات برنامههای درسی - . به روز کردن معلمان - به روز نگهداشتن داشن و توانایی تدریس متناسب با شرایط و روشهای جدید تدریس. از دیگر س و با درنظر داشتن این مطلب که در یک نظام آموزشی کارآمد اجزاء و عناصر مختلف اعم از برنامه و مواد درسی، یادگیرندهها، معلم، وسایل آموزشی، فضا و تجهیزات، بودجه و اعتبارات و ... بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند، تا دستیابی به هدفهای مورد انتظار را امکانپذیر سازند، علاوه بر این لازم است، که هر یک از اجزاء نیز به تنهایی از کیفیت و کارآمدی لازم برخوردار باشند.
در این میان » معلم« مهمترین نقش را در فراهمسازی شرایط مناسب برای فعالیتهای یادگیری ایفا مینماید و ضروری است صلاحیتهای لازم را برای انجام چنین نقشی در نظام آموزشی داشته باشد - پرداختچی، . - 1374 در مجموع، استانداردها و ویژگی های حرفه ای معلمان در سراسر جهان از شباهتهایی برخوردار است و در مواردی با یکدیگر همخوانی دارند در این پژوهش جهت رسیدن به یک چارچوب غنی مفهومی رویکردی مقایسه ای و تکمیلی اتخاذ شد و پس از بررسی خط سیر استانداردهای حرفه ای معلمان و تعاریف گوناگون آن، تعریفی تکمیلی ارائه و به مؤلفه های هفت گانه ویژگی های حرفه ای معلمان به تفصیل پرداخته شد.
.2 مفهوم و ضرورت حرفه ای شدن معلمان
بدون آنکه مرز دقیقی میان حال و گذشته ترسیم کنیم، روشن است که نگاه جوامع مختلف به تعلیم و تربیت و مهم تر از آن نقش معلم در آن مدتهاست که دگرگون شده است. دیگر کسی معلمی را »انتقال معلومات« به دانش آموزان نمی داند. امروزه به واسطه پشتوانه غنی تعلیم و تربیت از تئوری، دیگر نمی توان معلمی را از جرگه حرفه ها خارج پنداشت. بیان فوق به آن معنا نیست که همه معلمان حرفه ای هستند، همچنان که همه شاغلان حرفه های به ثبت رسیده نیز »حرفه ای« نیستند و برخی از آنها تنها به فن آن عمل می کنند و نیز این نکته نیز باید یادآوری شود که عموم مردم از معلمان انتظاراتی دارند که بیشتر حرفه ای است تا فنیو اساساً هدف از آموزشهای پیش و ضمن خدمت به معلمان نیز برآورده ساختن اهداف آموزش و پرورش در زمینه تربیت حرفه ای معلمان است.
در قرن بیست و یکم اصلاح برنامه های تربیت معلم و ایجاد انگیزه برای معلمان به صورت یک اولویت مورد توجه بسیاری از کشورها قرار گرفته است. این مسائل عمومی در همه کشورها مطرح است که معلمان به چه صلاحیت هایی مجهز می شوند، چگونه به این صلاحیت ها دست پیدا می کنند و به حاصل کردن چه صلاحیت و قابلیت های دیگری نیاز دارند و همچنین ورود نوآوری های آموزشی در حوزه برنامه درسی باعث شده که معلم به سوی کسب صلاحیت هایی فراخوانده شود از قبیل اینکه: چگونه باید برای بهره گیری صحیح از فناوری جدید و رو به توسعه آماده شود.
از سوی دیگر در طبقه بندی استاندارد بین المللی آموزش و پرورش تصریح شده است که آموزش قبل و ضمن خدمت باید با هم مرتبط و هماهنگ شود و آموزش معلمان به طور مداوم گسترش یابد تا صلاحیت های حرفه معلمی تحقق یابد - دائی زاده و همکاران، . - 1386 به رغم تصور سنتی درباره معلم و اینکه معلم را همواره با گچ و تخته یادآوری می کنند، نقش های دیگر برای معلم وجود دارد که عبارتست از: همیار یادگیرنده، یادگیرنده نمونه، تفسیر کننده، پرسشگر، فراهم کننده منابع اطلاعاتی، مشاور، مدیر پروژه، نمایش دهنده و مدرس. انتظارات حرفه ای از معلمان را بیشتر سیاتگذاران، صاحبنظران، مدیران، معلمان و والدین دانش آموزان مشخص کرده اند.
بعضی از این انتظارات بر اساس هنجارهای جامعه معلمی است، اما بسیاری دیگر مبین اعتقادات، باورها، ترجیحات و نگر شهای گوناگون به تعلیم و تربیت است - رئوف، . - 1371 فرجاد به نقل از وانهیل و کوک میگوید: »برای بررسی نظام آموزشی یک کشور کافی است ببینیم معلمان در درون نظام آموزشی آن چه وضعیتی دارند، زیرا اعتبار یک نظام آموزشی به اعتبار مقام معلم آن نظام وابسته است - «فرجاد، . - 1374 امروزه متخصصان بر این عقیده اند که: نقش فراگیر و ریشه ای معلم، دگرگون شدن است و معلم همچون ابزاری به حساب می آید که حامل اطلاعات ذخیره شده ای است که باید به تناسب ظرفیت گیرندگان، آن را توزیع کند و این خطری بزرگ در تحریف و مسخ رسالت معلمی است.
احساس این خطر، برنامه ریزان وسیاستگذاران نظام های آموزش و پروش جهانی را به تلاشی نو واداشته است و در رأس آن ها، " یونسکو " با اذعان به این تحریف و دگرگونی در رسالت معلمی، هشدارهای تکان دهنده ای را به نظام های آموزش و پرورش کشورها می دهد و اظهار می دارد: " شرایطی که معلمان در آن تربیت می شوند، باید دقاًی دگرگون شوند؛ به نحوی که معلمان به صورت مربیان در آیند و نه مختصصانی که فقط ناقل محتوای برنامه درسی از پیش تعیین شده هستند.
- سیف، . - 1373 بنابر این، سعی نظام آموزش و پرورش در جهت بهبود و پیشرفت امر تعلیم و تربیت، باید بر آن باشد که تعلیم و تربیت جنبه حرفه ای پیدا کند و ویژگی ای لازم را به عنوان یک حرفه کسب کند؛ زیرا در این صورت است که از حیثیت اجتماعی بیش تری برخوردار خواهد شد. شرط اثر بخشی و کارآیی کارکنان آموزش و پرورش به خصوص معلمان آن است که در کار خود ضمن کسب تخصص حرفه ای، به حرفه معلمی پایبند باشند - فتحی واجارگاه، . - 1379
.3 سیر و روند تاریخی حرفه ای شدن معلمان در کشورهای پیشرفته صنعتی هارگریوز چهار مرحله متوالی و پیش رونده حرفه ای شدن معلمان را اینگونه بر می شمرد:
1 - دوره پیش از حرفه ای شدن؛
2 - دوره استقلال حرفه ای؛
3 - دوره حرفه گرایی آکادمیک؛
4 - استاندارد سازی؛ به عنوان چهارمین مرحله از فرایند حرفه ای شدن معلمان - فرجاد، . - 1374 1 - دوره پیش از حرفه ای شدن: در دوره رواج آموزشهای عمومی روشهای معمول تدریس عبارت از شیوه سخنرانی، به همراه یادداشت برداری، پرسش و پاسخ و حفظ کردن مطالب توسط فراگیران بود. در این دوره تدریس از جهت مدیریت کلاس درس طاقت فرسا، اما از جهت فنی بسیار ساده بود و افراد با کسب کردن تجربه عملی در این زمینه و بهبود آن از طریق آزمون و خطا معلم می شدند. در این دوره معلمان نیاز به میزان کمی آموزش و آمادگی حرفه ای داشتند.
- 2 دوره استقلال حرفه ای:
در ابتدای دهه 1960 میلادی شأن و مقام معلمان به طرز چشمگیری در بسیاری از کشورها، در مقایسه با دوره پیش از حرفه ای شدن بهبود یافت. یکی از خصوصیات برجسته تدریس در این دوره حالت انفرادی و داشتن استقلال فردی بود. اکثر معلمان کلاسهایشان را در انزوا و به صورتی منفک و جدا از کلاسهای سایر همکارانشان اداره می کردند. در دهه های 1970 و 1980 فردگرایی و انزوا به عنوان حالتی عمومیت یافته در فرهنگ تدریس به گستردگی مورد پذیرش واقع شده بود. دوره استقلال حرفه ای معلمان را مجهز به آمادگی ها و توانایی های محدودی برای رویارویی با تغییراتی که بر سر راهشان بود کرد.
3 - دوره حرفه گرایی آکادمیک؛ در اواسط دهه 1980 با افزایش روزافزون پیچیدگی های آموزش مدرسه ای، استقلال و فردگرایی حرفه ای معلمان به امری مضر و ناکارآمد مبدل شد. از آنرو که پافشاری بر فردی بودن تدریس توسط معلمان، پاسخی نادرست و ناکارآمد به چالش های پیش رو و ناهماهنگ با تلاشهای همکارانشان بود، که البته آن تلاشها نیز بر پایه دانش و مهارت های فردی انجام می شد.
در همین دوران بود که انفجار دانش و اطلاعات باعث افزایش یافتن انتظارات مربوط به برنامه درسی مدارس و وظایف معلمان در قبال آن و رخ دادن تغییراتی به سرعت پیش رونده در عرصه آموزش شد. در این زمان بود که تدریس شغلی بسیار مشکل و پیچیده شد و تلاش برای ایجاد فرهنگ همکاری در فضای آموزش مدرسه ای افزایش یافت و الزامات جدیدی در حوزه آموزشهای اولیه معلمان و نیز یادگیری مستمر حرفه ای آنان مطرح شد که شامل مواردی از این قبیل بود:
- معلمان تدریس با روشهای نوین را بیاموزند؛
- یادگیری مداوم حرفه ای بایستی دارای دو بعد مسئولیت و پاسخگویی فردی و سازمانی باشد؛
- یادگیری حرفه ای بایستی به عنوان پلی میان آموزش مدرسه ای و دانشگاهی، به نحوی کارآمد و افزاینده عمل کند.
4 - استاندارد سازی؛ به عنوان چهارمین مرحله از فرایند حرفه گرایی معلمان: به موازات ورود به قرن بیست و یکم، جهان دستخوش تحولات عمیق اجتماعی-اقتصادی-سیاسی و فرهنگی شد و این امر شرایط جدیدی را پیش روی معلمان قرار داد. در این دوره چارچوبهای تدریس به وسیله استانداردهای حرفه ای تعریف شده؛ که مشخص کند که معلمان خوب چه چیزهایی را باید بدانند و بتوانند انجام دهند - دانش و مهارت - و واجد چه صلاحیت هایی باشند که بتوانند به خوبی با دانش آموزانشان ارتباط برقرار کرده و موجب رفع نیازهای آموزشی آنها شوند، ترسیم شد.
از الزامات اساسی تدریس در این دوره؛ یادگیری نحوه کار با گروههای مختلف اجتماعی، در نظر گرفتن والدین به عنوان منابع یادگیری و حمایت، به جای افرادی بود که در جریان آموزش دخالت نابجا و حضور غیر ضروری داشتند - برداشت و تصور قبلی معلمان در این زمینه نقض شد - . همچنین در این دوره به غنی کردن محتوای یادگیری حرفه ای معلمان، از جهت عمق و وسعت مبادرت ورزیده شد. یادگیری و آموزش حرفه ای معلمان از این دوره شامل: کار با والدین، احاطه پیداکردن به شیوه های نوین ارزیابی و به کارگیری اثربخش آنها در جریان تدریس و کار در قالب گروه های همکاری - جامعه معلمان - برای ایجاد تغییرات مثبت در امر آموزش بود.