بخشی از مقاله
چکیده
زبان فارسی ما دارای ساختاری پر انعطاف است. در یک اثر ادبی اساس بررسی، زبان آن اثر است؛ زبانی پر انعطاف که واقعیتها را به زیبایی بیان کرده و شاهکاری بیبدیل را به وجود آورده است. انعطافی که تأثیر خود را از نگاه-های نویسندگان آن پذیرفته و ساختاری پرانعطاف را به وجود آورده است. از این رو در بررسی هر اثر باید به طرز نگاه و تعامل ذهنی نویسنده آن با واقعیت که بالطبع تأثیر خود را در ساختار جملات برجای گذاشته دقت فراوان کنیم.در زبان فارسی با دادن انعطاف به ساختار جملهها است که ما میتوانیم در بیان دقیق مطالب از آن یاری جوییم. ساختار جملات ساختار نگاههای فکری نویسندگان آنهاست که از واقعیت گرفته شده.
با دقت فراوان در آثار اولیه و درجه اول زبان فارسیامان است که ما میتوانیم به واقعیتهای زبانی نویسندگان آن که با نگاهی دقیق توصیف شدهاند دست یابیم. چیزی که نقصهای موجود در دستور زبان ما را نیز حل میکنند. ما باید با باز کردن کلاف زبان از آن برای بیان زندگی پیچیده امروز خود مدد جوییم و با وسعت بخشیدن به آن و دگرگونی در آن در زمینهی تکاملش تلاش کنیم تکاملی که با توجه به زبان و سنت گذشتگان امکان پذیر است. آنچه در دیدگاه ما در این پژوهش قرار دارد عبارتند از : بررسی ساختار پر انعطاف زبان فارسی، دقت بیان و زیبابینی شاعر و نویسنده و بیان واقعیتهاست. اینها ظرایفی هستند که ما با دقت نظر در آنها به راز، حسن و ظریفه یک اثر ادبی پی خواهیم برد.
کلیدواژه: زبان فارسی، ساختار پر انعطاف، طرز نگاه، بیان واقعیت مقدمه
آثار فارسی ما با دقت فراوان ساخته و پرداخته شدهاند که ما در خواندن، تحلیل و یافتن ظرایف ادبی آن باید با دیدهای ژرف بین به آنها بنگریم تا به حسن اثر، رازها و لطایف آن، آنطور که باید و شاید پی ببریم. آثاری که بتوانیم الگویی برای خواندشان ارائه دهیم تا اندک جلوههایی از این بهشت معنا با هزاران لطایف و ظرایف لفظی و معنوی بر ما آشکار شوند. آثاری که با زبانی بسیار دقیق نوشته شدهاند و از سرمایههای تمدن درخشان ایرانی هستند. نکته دیگر در بررسی متون نظم و نثر ما توجه به آثاری است که عاملی سازنده و حرکت آفرین در ادبیات و فرهنگ ما داشتهاند، آثاری که میتوان آنها را منشأ خلق اثرات فراوان در ادبیات ایران و جهان دانست و این بطور حتم یکی از هدفهای والای فرهنگ و ادبیات ماست.
اهداف ما در این پژوهش یافتن شیوهای برای تحلیل نثر، تحقیق در نثر فارسی، یافتن لطایف ادبی و معنوی و چگونگی کار زبان است و در نهایت دست یافتن به شناخت درست آثار گرانسنگ فرهنگ و ادب فارسی که جایگاه والایی در ادبیات جهانی به خود اختصاص داده است. آثاری که باید آنها را مرهون تلاش فراوان و قریحهی پرذوق بنیانگذاران اصیل ادب پارسی از جمله ناصر خسرو، ابوالفضل بیهقی، فردوسی، مولانا، سعدی، حافظ و... دانست. کسانی که در دمیدن جانی تازه به زبان فارسی ما نقشی بسزا داشتهاند و با خلق آثارشان ما را در ساختن زندگیای بهتر و والاتر یاری نمودهاند.
البته اگر ما گامی در زمینه مطالعهی دقیق زبان فارسی و معانی بلند انسانی و زیباییهای بیانی آن برداریم به عظمت و زیباییهای فرهنگ گذشتهی خود پی خواهیم برد و خواهیم دانست که این بزرگان با طرز نگاه خود و بیان دقیق، زیبا و هنری مسائل چگونه توانستهاند خدماتی قابل توجه به انسان و انسانیت عرضه کنند و به زنده نگه داشتن فرهنگ، ادبیات و هویت یک ملت بپردازند. فرهنگ و ادبیاتی که وظیفهی ما گسترش آن است تا بتوانیم در سایهی آن زندگیای زیبا و دلنشین داشته باشیم. در واقع گسترش فرهنگ و ادبیات یک ملت چنان تواناییای در رشد و تعالی یک جامعه دارد که متأسفانه در دوره ما آنگونه که باید از آن بهرهبرداری نکردهایم.
ساختار پر انعطاف زبان فارسی
در یک اثر ادبی اساس بررسی، زبان آن اثر است. زبان خوب بیان کردنهاست. زبانی پر انعطاف که واقعیتها را به زیبایی بیان کرده و شاهکاری بیبدیل را به وجود آورده است. شاهکاری با بیانی دقیق و زیبا، توصیفی سخت رسا، جملههایی پر انعطاف، طرز بیان، هنر بیان و دقت بیانی بسیار ظریف که مهمترین خصوصیت یک اثر ادبی است، اثری ادبیای که با بیانی زیبا واقعیتها را در برابر چشمان ما دوباره خلق میکند. بنابراین دقت در زبان هر نویسنده یا شاعر راهی است برای نزدیک شدن به حالات درونی وی؛ زیرا حالات درونی وی بر روساخت کلام مؤثر است که این تأثیر را از بررسی عوامل سازندهی آثار اکثر شعرا و نویسندگان میتوان دریافت.
در واقع بررسی زبان و شگردهای آن از عوامل اساسی در هر اثری است؛ زیرا محور همه تحولات یک اثر را میتوان زبان و روابط اجزای زبان دانست؛ »چون زبان چیزی جز ذهن نیست و ذهن چیزی جز زبان نیست. وقتی که زبان شاعر تکراری است، جهانبینی او هم تکراری است. انسان چیزی نیست جز زبان و همهی خلاقیتهای ادبی جهان فقط و فقط در حوزه-ی زبان است و این یادآور آن سخن وینگنشتاین است، از فلاسفه طراز اول قرن بیستم، که گفت: محدودهی زبان من، محدود جهان من است. هر کس هر قدر گسترش زبانی داشته باشد به همان اندازه دارای جهانبینی وسیعتری است.« - شفیعی کدکنی، - 27 :1390 اگر ما نثر فارسی را از ساختار کلیشهای آن رها سازیم خواهیم توانست با دادن انعطاف به ساختار جملهها در بیان دقیق مطالب از آن یاری جوییم.
چیزی که در نثر فارسی از جمله سفرنامه ناصر خسرو، تاریخ بیهقی، گلستان، کلیله و دمنه و ... به وفور میبینیم. آیا به نظر شما ما همیشه باید از این اصل اساسی در زبان فارسی که ساختمان جمله در فارسی چگونه است پیروی کنیم. مثلاً باید همیشه فاعل، مفعول، فعل یا مسندالیه، مسند، رابطه و ... همیشه چنین باشد. بهنظر من چیزی که ما باید خصوصاً در ترجمهها به آن دقت فراوان کنیم بررسی نگاه نویسنده است. اگر ترجمهای به فارسی بر اساس اصل جا افتاده در دستور زبان فارسی باشد که فعل باید در پایان جمله بیاید و اساس کار نویسنده و تأکید وی بر آن فعل و توصیف آن فعل باشد اگر ما فعل را در پایان جمله بیاوریم ترجمهی صحیحی انجام دادهایم؟
در کل ما باید در بررسی یک اثر علاوه بر ساختار زبانی آن به معنای آن نیز توجه فراوان کنیم؛ زیرا معنا برگرفته از نگاه نویسنده آن اثر است که در ساختار جملات نیز تأثیر فراوانی داشته است. به عنوان مثال به ذکر چند نمونه خواهیم پرداخت:مادر زهرا را به مدرسه برد. زهرا را مادر به مدرسه برد. به مدرسه برد زهرا را مادر.اگر در این جملات دقت کنیم شیوهی بیان و طرز نگاه نویسندهی آن به واقعیت متفاوت است طرز نگاهی که بر ساختار جملات نیز تأثیر خود را بر جای گذاشته است. در جملهی اول ما مادری را میبینیم که زهرا را به مدرسه میبرد. در جملهی دوم ما زهرا را میبینیم که مادر او را به مدرسه میبرد و در جملهی سوم عمل به مدرسه رفتن در کانون توجه و نگاه نویسنده بوده است.یا هنگامی که میگوئیم: گل زیباست.
زیباست گل. هست زیبا گل.
با دقت در این جملات پی میبریم تفاوت در طرز نگاه نویسندگان آن باعث شده که هر جمله در وضعیت و موقعیتی متفاوت به کار رود و ساختاری متفاوت نیز داشته باشد. در جملهی اول ما با یک خبر ابتدایی که محور اصلی پیام آن گل یعنی مسندالیه است مواجه هستیم. در جملهی دوم محور پیام زیبایی یعنی مسند است و در جمله-ی سوم محور اصلی پیام اثبات زیبایی گل است. نکتهی حائز اهمیت در این جملات این است که ما در دستور زبان فارسی خود نیز باید به معنای جملات که برگرفته از نگاه نویسندگان آن است و در ساختار جملات تأثیر خود را بر جای گذاشته دقت فراوان کنیم.مثلاً در این جملات بر اساس دستور زبان فارسی » است« را رابطه مینامیم؛ کلمهای که بین مسند و مسندالیه رابطه ایجاد کرده است.
آیا به نظر شما دو کلمهی زیبایی و گل در این جملات دو چیز جدا از هم هستند که نیازی به ایجاد ارتباط بین آنها داشته باشیم؟ زیبایی چیزی است ذاتی گل، چیزی است که در درون گل وجود دارد و در واقع ما با بیان »است« در این جمله به اثبات وجودیت زیبایی در گل پرداختهایم.بنابراین ما باید در بررسی زبان و جملات یک اثر با دیدهای ژرف بین بنگریم؛ زیرا ساختار جملات ساختار نگاههای فکری نویسندگان آنها و ساختاری است که از واقعیت گرفته شده که ما با تأمل در آنها به رازهای قدرت و زیبایی بیانی و مهمتر از همه به شناخت دیدگاههای فکری نویسنده که نقش مهمی در بیان واقعیتها داشته پی خواهیم برد. بنابراین این نکته مطرح است که در بسیاری موارد پیروی از اصول جا افتاده در دستور زبان فارسی ما موجب تعمیم غلط میشود که در نتیجه مشکلاتی را برای یادگیری زبان فارسی ایجاد خواهد کرد.
در واقع ما باید در نثر امروزمان کاری را کنیم که نیما یوشیج در شعر کرده است. یعنی با الهام از آثار اولیهی نثر فارسی خود روحی تازه در کالبد نثر فارسیامان بدمیم. در واقع ما باید با توجه به آثار درجه اول زبان فارسی قواعد و قوانین ماندگار شدن آنها را دریابیم و از آن در جهت توانمندسازی زبان فارسی یاری جوئیم. ما باید زبان را که در مبحث دستور و زبانشناسی مطرح است با دقت فراوان مطالعه کنیم تا به واقعیتهای زبانی که با نگاهی دقیق توصیف شدهاند دست یابیم. چیزی که نقصهای موجود در دستور زبان ما را نیز حل میکنند؛ زیرا زبان دستگاهی است فوقالعاده حساس و دقیق که ما باید در خواندن و نوشتنمان آن را بسیار جدی بگیریم تا به حقایق زبانی به درستی دست یابیم. در واقع ما باید با باز کردن کلاف زبان ظرفیت بیشتری به آن ببخشیم تا بتوانیم از این زبان برای بیان زندگی پیچیده و پرهیاهوی امروز خود مدد جوییم.
زبانی که ما باید با وسعت بخشیدن به آن، آن را زنده نگهداریم و با دگرگونی در آن در زمینهی تکاملش تلاش کنیم؛ تکاملی که با توجه به زبان و سنت گذشتگان امکان پذیر است. در واقع ما باید در آثار اولیه و درجه اول زبان فارسی خود با دیدهی تعمق و ژرفبینی بنگریم و نثرهایی را که از دقت نظر و وصف برای کارهای علمی ما اهمیت خاصی دارند در بسیاری موارد الگو قرار دهیم و با آموزش خوب و عمل بدان در زمینهی ترویج زبان و ادب پارسی خود گامهای استواری برداریم. بنابراین از آنجا که زبان فارسی ما ساختاری پرانعطاف دارد که به تأثیرپذیری از نگاه نویسندگان آنهاست ما نیز در بررسی هر اثر باید به طرز نگاه و تعامل ذهنی نویسنده آن با واقعیت که بالطبع تأثیر خود را در ساختار جملات نیز برجای گذاشته دقت فراوان کنیم؛ زیرا این خود مسئلهای است که ما را در شناخت بیشتر اثر یاری میرساند.