بخشی از مقاله
چکیده :
سازمان ها با بکارگیری استراتژی های مدیریت دانش، امکان نوآوری در فرایندها، فعالیت ها و خدمات خویش را فراهم می سازند و در نتیجه موقعیت رقابتی خویش را بهبود می بخشند، مفهوم شایستگی های اجتماعی به ویژگی های شخصی، توانمندی های کارکنان و تعامل و ارتباطات بین اعضاء اشاره دارد، در غیاب شایستگی های منابع انسانی سایر عوامل اثر بخشی خود را از دست می دهند و تحقق اهداف، توسعه و کمال با موانع و سختی روبرو می شود. پژوهش حاضر از نوع کاربردی و از نظر روش تحقیق پیمایشی و از ابزار گردآوری پرسشنامه استفاده شده است، در این پژوهش واحد تحلیل فرد و سطح تحلیلی خرد می باشد و داده های تحقیق به وسیله نرم افزار spss مورد تحلیل قرارگرفته اند، سوال اصلی پژوهش، آیا شایستگی های اجتماعی منابع انسانی بر استقرار مدیریت دانش در سازمان تأثیر گذار است؟
برای پاسخ گویی به این سؤال چهار فرضیه طراحی و به آزمون گذاشته شدند، بر اساس یافته های پژوهش چهار فرضیه مورد نظر تأیید و مشخص گردیده که بین متغییرهای قابلیت کارتیمی، توانایی تماسی، توانایی ارتباطی و توانایی حل تنش و اختلاف کارکنان با استقرار مدیریت دانش در سازمان رابطه مثبت و معنی داری وجو دارد، براساس نتایج حاصل از جدول رگرسیونی، متغیر قابلیت کارتیمی با وزن بتای - ًُُ؟ً - بیشترین نقش را در استقرار مدیریت دانش دارد و سایر متغیرها به ترتیب، توانایی تماسی، توانایی ارتباطی و توانایی حل تنش و اختلاف در مراتب بعدی تأثیرگذاری قرار دارند.
مقدمه :
قرنهاست که جامعه ارزش دانش را شناخته است. تا جایی که تاریخ نشان میدهد، انسان همواره به دنبال کسب دانش بوده است. فلاسفه قرنها به مطالعه، ممارست و تمرین دانش پرداخته اند - چاو و همکارانش، - . سرپرستهای خانواده صدها سال است که دانش اقتصادی خود را به فرزندان خود منتقل کرده اند، اساتید هنرهای دستی فوت و فن کار خود را تمام و کمال به شاگردان آموخته اند و کارگران ایدهها و مهارتهای کاری خود را با یکدیگر به اشتراک گذاشته اند - هانسن و همکارانش، - . با این حال، اصطلاح مدیریت دانش تا اواسط قرن نوزدهم کاربرد زیادی نداشت - چاو و همکارانش، - . در قرن نوزدهم، ویژگیهای محیط تجارت تغییر کرد.
حجم فزایندهی جهانی شدن تجارت، سازمانهای یادگیرنده، همگرایی محصولات و خدمات و توسعه ی چشمگیر فناوری - داونپورت و پروساک ، دال بر آن بودند که موضوع عملکرد کارآمد و مؤثرتر داراییهای علمی سازمان بیش از همیشه اهمیت پیدا کرده است. دراکر سالها قبل به خوبی به ما هشدار داد که کسانی که منتظرند تا این چالش به مسأله ای »حساس« تبدیل شود، ممکن است طوری عقب بیفتند که شاید هیچ وقت نتوانند خود را بازیابی کنند.
همان طور که دراکر پیشبینی کرده است، امروزه دانش به منبع اقتصادی کلیدی و منبع عمدهی مزیت رقابتی تبدیل شده است. پیتردارکر با بکارگیری واژگانی همچون کاردانشی، دانشکار، مدیریت دانش، و سازمانهای دانشی خبر از ایجاد نوع جدیدی از سازمانها می دهد، که در آنها به جای قدرت بازو، قدرت ذهن حاکمیت دارد، بر اساس این نظریه در آینده جوامعی می توانند انتظار توسعه و پیشرفت داشته باشند که از دانش بیشتری برخوردار باشند.
به این ترتیب برخورداری از منابع طبیعی نمی تواند به اندازه دانش مهم باشد، سازمان دانشی به توانمندیهایی دست می یابد که قادر است از نیروی اندکی قدرتی عظیم بسازد - الوانی، - کویمان و الیاسن می گویند که سازمانهای دولتی به عنوان سیستم و کارکنان دولتی به مثابه رهبران این سازمانها هنوز هم بسیاری از خصوصیات امور اداری سنتی را دارا هستند، سازمانهای بخش دولتی با توجه به تغییرات دنیای پیرامون تغییر چندانی پیدا نکرده اند، فاصله ای که بین سازمانهای دولتی و خصوصی در کسب دانش ایجاد شده است روز به روز بیشتر می شود، زیرا دستیابی سازمانهای دولتی به این منبع عظیم به دلیل دسترسی آسان به اعتبارات بخش دولتی با کندی همراه بوده است. افزایش دانش و اطلاعات محیط پیرامون سازمانها آنها را با چالش های جدیدی روبرو ساخته و یا بزودی خواهد ساخت.
جعبه سیاه عملکرد مدیران در سازمانهای دولتی به مراتب کوچکتر و شفاف تر شده است و نظارت های عمومی و هم از طریق رسانه های عمومی مانند رادیو و تلویزیون افزایش پیدا کرده است. عملکرد نامطلوب سازمانهای بخش دولتی و اتلاف منابع توسط این بخش حساسیت مردم را افزایش داده است. امروزه برای بسیاری از مردم این سوال مطرح است که چرا سازمانهای دولتی از نارسائی های موجود در عملکرد خود رنج می برند در حالیکه سازمانهای بخش خصوصی در این خصوص عملکرد بهتری دارند.