بخشی از مقاله
.1 مقدمه
سازمان ها منابع مختلفی از قبیل سرمایه، تکنولوژی تولید، نیروی انسانی، مواد اولیه و ...در اختیار دارند. پژوهش ها نشان داده است که بیشتر سازمان ها به عنوان مثال پژوهش تمرکز اصلی خود را بر اداره منابع فیزیکی قرار داده و مزیت های رقابتی خود را بر آن مبنا استوار کرده اند. پیدایش عصر دانشٌ باعث ناکارآمدی بسیاری از جهت گیری ها و رویکردهای سنتی گردید.
جهت گیری های نوین، به رویکردهای مبتنی بر منابع ناملموس تکیه دارد. بررسی های به عمل آمده نشان می دهد که سازمان ها به صورت عام و دانشگاه ها بصورت خاص - در این پژوهش - از همه ی دانش خود که مهم ترین دارایی ناملموس آنها به شمار می رود استفاده نمی کنند زیرا مدیریت دانش به خودی خود و بدون برنامه ریزی اتفاق نمی افتد. دستیابی به دانش مستلزم شناسایی منابع آن و آشنایی با فرایندهای مدیریت دانش برای کارکنان در همه ی سطوح سازمانی است.
دانش، ماهیتی اجتماعی و نهفتهٍ داشته و در ذهن کارکنان نهفته است و با خروج آنها از سازمان، این دانش که سرمایه های عظیم سازمانی محسوب می شود، خارج می گردد. آشنایی با مدیریت دانش به دانشگاهها در راستای شناسایی دانش نهفته کمک خواهد کرد. بسیاری از سازمان ها بدون آسیب شناسی صحیح از فرایندها و مولفه های کلیدی اثر گذار بر مدیریت دانش، اقدام به اجرای برنامه های مدیریت دانش می کنند که در اکثر موارد اجرای این برنامه ها با شکست مواجه می شود.
سازمان ها قبل از اجرای شتابزده برنامه های مدیریت دانش بایستی پژوهش هایی را در زمینه ی آسیب شناسی وشناسایی مولفه ها و عناصر کلیدی مدیریت دانش انجام دهند. در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا با شناسایی و سنجش وضعیت مولفه های کلیدی و اثرگذار، راهکارهای لازم را برای اجرای موفقیت آمیز فرایندهای مدیریت دانش در دانشگاه پیام نور ارومیه ارائه نماییم. فرایندهای مدیریت دانش شامل ایجاد و کسب دانش های جدید، ذخیره سازی، توزیع و انتقال دانش و بکارگیری دانش، ارتباط تنگاتنگی با مولفه های کلیدی موفقیت مدیریت دانش در سازمان دارند. از طرفی دیگر، تعیین موانع ومحدودیت های اجرای برنامه های مدیریت دانش؛ منوط به شناسایی این مولفه ها می باشد.
.2 مبانی نظری
.1.2 مفهوم مدیریت دانشَ
در حال حاضر مدیریت دانش یک مفهوم جدید محسوب میشود و به سازمانها کمک میکند تا اطلاعات و تخصص های مهمی که بخشی از حافظه سازمان میباشد و بدون ساختار مشخص در سازمان وجود دارد را شناسایی، انتخاب، سازماندهی، توزیع و منتقل نماید. برای درک بهتر مفهوم مدیریت دانش ابتدا به تعریف واژه های داده، اطلاعات و دانش میپردازیم. لیبوویتز - - 2005 مفاهیم داده / اطلاعات / دانش و فرآیندهای سازمانی را در یک مدل نمایش داده که بر اساس آن داده به اطلاعات کاربردی تبدیل میگردد و اطلاعات به دانش منجر میشود و پس از آن از دانش برای بهبود فرآیندهای فردی و سازمانی استفاده میگردد
بر اساس تعریف بارنی - - 1999 داده ها همان اعداد خام اشکال بدون زمینه و تفسیر، نمودارها و سمبل هایی از واقعیت های عینی هستند که به تنهایی معنی دار نمی باشند. اطلاعات از معنا دادن به داده ها ایجاد میشوند. دانش همان اطلاعاتی است که بطور مرتبط معنی دار بوده و قابل اجرا میباشد
نوناکا و تاکوچی - - 1995 انواع دانش را به دو دسته دانش ضمنی و دانش صریح تقسیم کرده اند
دانش ضمنی دانشی میباشد که در ذهن افراد وجود دارد و بیشتر برداشتهای ناگفته از پدیده هاست. این دانش از ارزش بالایی برخوردار میباشد و انتقال آن به دیگران مشکل است. زیرا برای دیگران ناشناخته است و دسترسی به آن دشوار میباشد. پژوهشگران بر این عقیده اند که دانش ضمنی تا حدی شخصی و انتزاعی بوده و به سختی قابل بیان و توصیف است و به همین دلیل انتشار آن مشکل میباشد.
میلر و لانگدون - - 2004 مدیریت دانش را به عنوان تاکیدی بر انجام کارهای درست به جای انجام درست کارها تعریف کرده اند و آن را چارچوبی در نظر گرفته اند که درآن کلیه فرآیندهای سازمان بر پایه مدیریت دانش میباشد. طبق تعریف مرکز کیفیت و بهره وری آمریکا - - APQC مدیریت دانش عبارت است از یک استراتژی با هدف دراختیار گذاشتن دانش صحیح به فرد مناسب در زمان مناسب
ویگ - - 1994، مدیریت دانش را اینگونه تعریف کرده است: مدیریت دانش شامل فعالیتهایی برای بدست آوردن دید کلی از برخورد و سود بردن از حوزه هایی که احتیاج به توجه مدیریت دارد و شناسایی بدیل های برجسته، پیشنهاد روشهایی برای سرو کار داشتن با آنها و هدایت فعالیتهایی برای دستیابی به نتایج مطلوب میباشد
.2.2 عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش
عوامل اساسی موفقیت را میتوان به عنوان حوزه هایی تعریف کرد که نتایج به دست آمده در آنها در صورت رضایت بخش بودن، عملکرد رقابتی موفقیت آمیز برای سازمان را تضمین خواهند کرد. راکارت - 1979 - عوامل اساسی موفقیت را حوزه هایی میداند که نتایج رضایت بخش در آنها، موفقیت سازمان را تضمین میکند. طیف گسترده ای از عواملی که میتوانند اجرای موفقیت آمیز مدیریت دانش را تحت تأثیر قرار دهند در ادبیات موضوع مشاهده میشود، ولی با وجود این موضوع، کار نظام مندی در خصوص مشخص نمودن مجموعه ای منسجم از عوامل اصلی موفقیت برای اجرای مدیریت دانش در حوزه آموزش عالی و دانشگاهها را نمیتوان مشاهده نمود.
مطالعات انجام شده در خصوص اجرای مدیریت دانش نیز در کشورهای توسعه یافته به طور گسترده ای بر روی سازمانهای بزرگ متمرکز بوده است. بنابراین، عواملموجود عمدتاً مرتبط با سازمانهای بزرگ است و منعکس کننده موقعیت و نیازهای این دسته از سازمانهاست. پیاده سازی این عوامل در محیط دانشگاه ها بدون فهم شرایط ویژه و خاص آنها نمی تواند مناسب باشد. بدین سبب، نیازی ضروری به توسعه رویکردهای مناسب مدیریت دانش، در دانشگاه ها وجود دارد.
مطالعات اسکریم و آمیدون - - 1997 هفت عامل؛ الزام کسب وکار به اجرای مدیریت دانش، وجود چشم انداز و نقشه دانش، رهبری دانش، فرهنگ ایجاد و تشریک دانش، یادگیری مستمر، زیرساخت تکنولوژیک - فناورانه - مناسب و فرآیندهای نظام مند دانش سازمانی شناسایی کرده است. داونپورت و همکاران - 1998 - مطالعه ای را در سطح 31 پروژه مدیریت دانش را که در 24 شرکت انجام میگرفت، بررسی کرده است. در این پژوهش هشت عامل عمده شناسایی شدند که در پیاده سازی موفق مدیریت دانش نقش بسزایی داشته اند.
لیبوویتز - - 1999 شش عامل مهم را در پیاده سازی موفق مدیریت دانش شناسایی کرده است. وی بیان میدارد که برای پیاده سازی موفق مدیریت دانش، حمایت مدیریت عالی از استراتژی - راهبرد - مدیریت دانش، مدیر دانش ارشد و یا معادل آن و زیر ساخت مدیریت دانش، گونه شناسی دانش و مخازن دانش، نظامها و ابزارهای مدیریت دانش، مشوقهای محرک تشریک دانش و فرهنگ حمایتی را لازم میداند.
هالساپل و جوشی - - 2000 سه طبقه کلی - مدیریت، منابع، و محیط - را که بر روی مدیریت دانش در سازمان ها تأثیر میگذارد، بیان میدارند که هر یک از این طبقات نیز شامل عوامل متفاوت دیگری است.
حسنلی - - 2002 این عوامل را درباره پیاده سازی موفق مدیریت دانش به موارد زیر محدود میسازد: رهبری، فرهنگ، ساختار، نقشها و مسئولیتها، زیرساختهای فناوری اطلاعات و اندازه گیری. وانگ و اسپینوال - - 2005 تعداد عوامل مدیریتی را که بر روی پیاده سازی موفق مدیریت دانش مؤثر هستند در قالب 11 مورد بیان داشته اند که شامل موارد زیر است: رهبری و حمایت رهبری، فرهنگ، فناوری اطلاعات، اهداف و راهبردی، ارزیابی، زیرساختهای سازمانی، فعالیتها و فرآیندهای سازمانی، مشوقها، منابع، آموزش، مدیریت منابع انسانی.
اخوان و همکاران - - 2008 پژوهش دیگری را انجام داده اند که از میان سی و سه عامل اولیه در ادبیات موضوع بوده، به شانزده عامل برگزیده رسیده اند. این عوامل شامل: تعاملات و ارتباطات، امنیت شغلی، فضای رسیک پذیری سازمان، مدیریت منابع انسانی، کار تیمی، تشریک دانش، آمادگی شرکتها برای پذیرش مدیریت دانش، داشتن نگرش نظام مند به مدیریت دانش، معماران مدیریت دانش، ابزارهای فناورانه و پایگاه داده برای تحقیقات دانش، مستندسازی، مخازن دانش، ارزیابی عملکرد، الگوبردای، مدیران دانش ارشد است.
پژوهش رهمن و محمود - - 2010 درباره کسب وکارهای کوچک و متوسط مالزی و پاکستان، نشان میدهد که محققان، عوامل مهم موفقیت را در قالب 12 مورد بیان داشته اند که شامل موارد زیر میشود: حمایتهای مدیریت عالی، فرهنگ مناسب دانشی، منابع مالی، زیرساختهای فناورانه، روابط بین بخشها، توسعه منابع انسانی، به کارگیری افراد دانش مدار،راهبرد مدیریت دانش، پاداشها و مشوقهای عملکرد دانش، فعالیتها و فرآیندهای نظام مند مدیریت دانش، ارزشهای محوری کسب وکار و زیرساختهای سازمانی.
پژوهش والمحمدی - - 1388 نیز عوامل زیر را بیان میدارد: حمایتهای مدیریت عالی، فرهنگ سازمانی، زیرساختهای فناورانه، راهبرد مدیریت دانش، اندازه گیری عملکرد، زیرساختهای سازمانی، فعالیتها و فرآیندها، پاداشها و مشوقها، محدودیتهای منابع، تعلیم و آموزش، مدیریت منابع انسانی و الگوبرداری.
ابطحی و صلواتی - - 1385، پژوهشی را در خصوص مدیریت دانش در سازمان های دولتی انجام دادند این پژوهش در برگیرنده سه دسته از عوامل اثرگذار بر مدیریت دانش است. این عوامل عبارتند از: عوامل سازمانی شامل فرهنگ دانش آفرین، منابع دانش، درگاههای دانش، رهبری دانش، ساختار دانش محور و فرایندهای دانش محور. از بین عوامل یاد شده فرهنگ دانش آفرین و منابع دانش، بیشترین تاثیر گذاری را بر مدیریت دانش داشته اند. همچنین برمبنای بررسی ها و تحلیل های انجام شده، شهروندان دانشی مهم ترین ذینفع اثرگذار بر مدیریت دانش در سازمان های دولتی ایران می باشد و عوامل محیطی نیز در قالب عوامل سیاسی، فرهنگی و تکنولوژیکی به عنوان عوامل مهم و دارای اهمیت خیلی زیاد برای مدیریت دانش در سازمان های دولتی ایران شناسایی شد. در تحقیق حاضر، 7 عامل مؤثر در موفقیت مدیریت دانش شناسایی و ارائه شدند که در ادامه بحث می شود.
فرهنگ سازمانی :عبارت است از مجموعه ای از باورها، اعتقادات، ارزش ها و مفروضات بنیادین که جهت دهنده ی رفتار کارکنان در یک سازمان می باشد،که شامل شاخصهای: -1 ایجاد انگیزه در زمینه کسب و بکارگیری دانش، -2 اعتماد متقابل بین مدیران و کارکنان، -3 بها دادن به دانش و صاحبان آن، -4 انعطاف پذیری در برخورد با ایده های جدید، -5 تشویق فعالیت های گروهی و -6 مبتنی بودن سیستم های پاداش و ارزشیابی عملکرد کارکنان بر میزان مشارکت در تولید دانش.
ساختار سازمانی: عبارت است از اینکه وظایف در سازمان چگونه تقسیم شده اند و بین آنها چگونه هماهنگی ایجاد شده است Mintzberg, - - 1979, 68 که شامل شاخصهای : -1 ساختار غیر سلسله مراتبی و منعطف، -2 وجود پست هایی رسمی برای اداره فعالیت های مرتبط با مدیریت دانش و -3 اختصاص فضا و مکان هایی برای گفتگو و تبادل نظر -4 امکان برقراری ارتباط با محیط بیرون از سازمان به منظور دستیابی به دانش گروههای برون سازمانی و -5 دسترسی آسان به خبرگان، متخصصین و مدیران سازمانی.
رهبری دانش: عبارت است از نحوه اداره موثر دانش و نیز ترغیب کارکنان به کار دانشی با ایجاد دورنمایی برای دست یابی به آن و تسهیل دستیابی به دانش از طریق طراحی سازوکار مناسب که شامل شاخصهای:-1 وجود دورنمای - چشم انداز - جذاب و قابل قبولی از دانش -2 وجود مسئول یا مسئولان مشخص برای استراتژی ها و فعالیتهای دانش -3 برخورد با دانش بعنوان یک منبع استراتژیک.
منابع دانشی: عبارت است از کارکنانی که به جای استفاده از زور بازو به دانایی و تجارب خود وابسته هستند - . - Drucker, 1999, 55 که شامل شاخصهای: -1 وجود انگیزه برای کسب، توزیع و بکارگیری دانش، -2 تمایل برای شرکت بازارهای درون سازمانی برای عرضه دانش، -3 تمرکز بر یادگیری و آموزش کارکنان، -4 استقبال از فرصت های جدید برای یادگیری -5 کمک به ترویج مفاهیم مدیریت دانش -6 ایجاد دانش بعنوان یک وظیفه در کنار انجام وظایف روزمره،-7 آموزش پذیر و یادگیرنده، -8 یاددهنده و -9 علاقه مند به فعالیت های گروهی.
زیرساخت های تکنولوژیکی: عبارت از وجود امکانات سخت افزاری مناسب برای انتقال و ذخیره سازی دانش و تجارب و نیز شامل درگاه های دانش است که شامل شاخصهای: -1 وجود بسترها و شبکه های ارتباطی لازم برای تعامل دانش و اطلاعات بین بخش ها-2 وجود بسترها وشبکه های ارتباطی لازم برای تعامل دانش و اطلاعات با بخش های بیرون از دانشگاه -3 وجود تعداد کافی رایانه -4 وجود بسترها وشبکه های ارتباطی لازم برای دستیابی وسیع و آسان به اطلاعات درون دانشگاهی.
درگاه های دانش: وجود مرکزی در سازمان به عنوان نقطه کانونی کلیه جریان های دانش، به گونه ای که راهنمای کارکنان به سوی منابع دانش باشند و همچنین دستیابی به اطلاعات مورد نیاز در کوتاه ترین زمان ممکن را درگاه های دانش می گویند. که شامل شاخصهای: -1 وجود مرکزی در سازمان به عنوان نقطه کانونی کلیه جریانهای دانش، بگونه ای که شما را به سوی منابع دانش هدایت کند -2 وجود یک کتابخانه فهرست برداری شده - کتاب، مجلات و نشریاتی که توسط افراد داخل و خارج از سازمان منتشر شده است - -3 هماهنگی در کسب دانش و اطلاعات خارج از سازمان، بگونه ای که دوباره کاری به حداقل برسد -4 وجود یک تیم مسئول برای شناسایی و بازنمایی - ترسیم - و نگهداری از دانش حیاتی در سازمان -5 دستیابی به اطلاعات ذخیره شده در کوتاه ترین زمان ممکن.
فرایند های سازمانی: استانداردهایی را برای توزیع دانش،پذیرش محتوای مدیریت،ابقای کیفیت و حذف یا طبقه بندی ونگهداری محتوا، بازیابی اطلاعات،ارتباطات اعضاء در عمل، متدولوژی واستانداردها درعمل ومطالعات موردی فراهم می آورد .این فرآیند ها برای فهم و شناخت بهتر کار توسط کارکنان سازمان ضروری است . - Mintzberg, 1979, 69 -
.3 اهداف تحقیق
.1.3 هدف اصلی
شناسایی و سنجش عوامل کلیدی موفقیت مدیریت دانش در بین کارکنان دانشگاه پیام نور شهرستان ارومیه.