بخشی از مقاله

خلاصه

بررسی و شناخت آینده، یکی از نیازهای اساسی سازمانهای امروزی برای بقا در محیط به شدت رقابتی و با تغییرات گسترده میباشد. مقالهی حاضر در نظر دارد با بررسی مبانی نظری و تحقیقات صورت گرفته در حوزهی طراحی سناریو بهعنوان یکی از مهمترین روشهای آیندهپژوهی، ضرورت شناخت و بررسی آیندهی سازمانها با استفاده از این روش را بیان نماید. پس از مطالعه و بررسی تحقیقات انجام شده در این زمینه، ناکارآمدی روشهای پیشبینی تک نقطهای، افزایش عدمقطعیتهای محیطی، ارزیابی و تدوین استراتژیهای سازمانی از جمله دلایلی بودند که بهعنوان ضرورت آیندهپژوهی سازمانی با روش سناریوسازی شناسایی شدند.

1.    مقدمه

امروزه تعداد انگشتشماری از شرکتها و سازمانها از عملکرد خود در محیطهای متلاطم و پر از آشفتگی کسب وکار راضی هستند. تغییرات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و تکنولوژیکی، زندگی ما را هر روز دستخوش تغییرات بنیادین و بسیار سریع میسازند. این نوشدنهای هر روزه باعث میشود که انسان نیازی دائمی برای تغییر وضعیت خود در جهت همسوشدن با تغییرات بیرونی و انطباق یافتن با این تغییرات را احساس کند تا از قافله انسانی عقب نماند. چنین نیازی باعث شده تا روشهای گوناگون پیشبینی و برنامهریزی برای آینده پیدا شده و گسترش یابند. اما همه این روشها موفقیت یکسانی در کمک به رفع نیازها نداشتهاند و بعضی به مرور زمان منسوخ شدهاند

امروزه هر صنعتی با تغییر مهم و تا حد زیادی غیرقابل پیشبینی روبهرو است. مرزهای صنعتی در حال فروپاشی هستند. انواع جدید نیروهای تازهوارد ظاهر میشوند. پویایی رقابت تغییر میکند و تامین کنندگان، توزیع کنندگان و مشتریان نهایی به شیوههای جدید و غیرمنتظره رفتار میکنند. درنتیجه، شگفتآور نیست که بسیاری از شرکتها، با توجه به چگونگی وضعیت صنعت آنها در آینده، سردرگم شدهاند

درسال 1993، روی جلد مجله فورچون داستانی مصور چاپ شد که بهطور خاص یک اثر هنری هوشمندانه به شمار میرفت. در این تصویر بیننده شاهد سه دایناسور مکانیکی بود که نام این سه شرکت بر پلاک های آنها دیده میشد: سیرز، آیبیام، جنرال موتورز. به این ترتیب طراح خاطرنشان میساخت که حتی این سه شرکت باعظمت مانند دایناسورها درمعرض خطر انقراض قراردارند. در فضای تجاری قرن بیستویکم هر شرکتی و هر رهبری با این سوال مخاطرهآمیز مواجه است: »چگونه میتوان از آیندهای شبیه یک دایناسور آنطور که روی جلد مجله فورچون نشانداده شده است، خودداری کرد؟

« پاسخ به این سوال درپس مدلهای ذهنی، مهارت در دوراندیشی نسبت به آینده و تبدیل درسهای گرفتهشده از این دوراندیشی به واکنشهای فوری و هوشمندانه نهفته است. داشتن دوراندیشی به معنای بازنگری مفهومی دربرنامهریزی استراتژیک، کشف نیروهای شکلدهندهی آینده واعمال ابزاری خاص در اخذ تصمیم استراتژیک به نحوی موثر است. اگرشرکتی این رویه را دنبال کند، این شانس را خواهد داشت که نهتنها مغلوب آینده نشود، بلکه خود شکلدهندهی آن نیز باشد. شرکتی که به این نحو عمل میکند کشف مینماید که چگونه میتوان آینده را به فرصت مبدل ساخت

فراخوان مدیران برای آیندهنگری و بررسی آینده امری دشوار است. زیرا بسیاری از آنها به پیشنگری و برنامهریزی بلندمدت اعتماد ندارند. هیچکدام از این روشها هنگامی که آینده صرفاً ادامه گذشته نباشند، عملکرد خوبی ندارند و در نتیجه هنگامی که پیشنگری و برنامهریزی بلندمدت عملکرد و کارآیی لازم را نداشته باشد، صنایع با شگفتیهای ناخواسته روبهرو خواهند شد. رقبای پیشبینی نشده، منسوخ شدن ناگهانی فناوری، تقاضاهای بیسابقهی مشتری و دامهای پیشبینی نشدهی قانونی - فاهی و راندال، 1998، . - 7 واقعیت دشوار دیگری که باید با آن روبهرو شویم آن است که با وجود افزایش مطلوبیت ابزارهای پیشنگری، مسألهی پیشبینی آینده سختتر و دشوارتر شده است. ماهیت تغییر خود دچار تغییر شده است؛ با گذشت هر سال؛ تغییر سریعتر و پیچیدهتر شده است

با افزایش سرعت، پیچیدگی و گستردگی تغییر، شاهد تداوم کاهش دقت و بهرهگیری از پیشنگری سنتی »تکنقطهای« - یعنی تصور مجموعه-ای از فرضها دربارهی نیروهای خارجی و برآورد نتیجهای خاص برای یک عامل فرضی در نقطهای خاص از آینده - خواهیم بود. درنتیجه ما بهجای پیشنگری تکنقطهای، باید بر روی درک عمیق پویایی تغییر و آیندههای ممکنِ ناشی از این تغییرات، تمرکز نماییم. فرآیند تدوین سناریو به بهترین نحو، این وظیفه را انجام میدهد. البته همچنان به پیشنگری تکنقطهای برای توصیف آیندهینزدیک و ارائهی مجموعهای از فرضها بهعنوان پایه و اساس برنامهریزی کوتاهمدت، نیاز استمثلاً. غیرمحتمل است که سناریوسازی دربارهی شش ماه یا سال آینده را کارآمد و مناسب بدانیم

2.    مبانی نظری و پیشینهی تحقیق

بشر در طول تاریخ همواره بر اساس کشش درونی، شیفتهی کشف آینده و رمزگشایی آن بودهاست. این سوالها که »آیا آینده قابل تغییر است؟«، »آیا آینده تداوم حال و گذشته خواهد بود؟« و »چه اتفاقاتی ممکن است در آینده رویدهد؟« تا کنون چالش عمدهی فکری برای مدیران و برنامهریزان بوده است. آنان رویکردهای مختلفی برای رویارویی با مسائل آینده بهکار بستهاند که اغلب بر پایهی تحلیل روندهای گذشته و ادامهی آن در آینده بوده است. اما در آغاز هزاره سوم، علم آینده پژوهی، بررسیها و پژوهشهای پراکنده و غیرمنسجم در حوزهی برنامهریزی برای آینده را به علم مدوّن با اصول و مبانی استوار و روشهای دقیق تبدیل کرده که با بهکارگیری آن میتوان علاوه بر تحلیل روندهای گذشته، به کشف، ابداع و ارزیابی آیندههای ممکن، محتمل و مطلوب نیز دست یافت

آیندهپژوهی دانش و معرفتی است که چشم انسان را نسبت به رویدادها، فرصتها و مخاطرات احتمالی آینده باز میکند و ابهامها و تردیدهای فرساینده را کاهش میدهد. توانایی انتخابهای هوشمندانه مردم و جامعه را افزایش میدهد. به همگان اجازه میدهد تا بدانند که به کجاها میتوانند بروند - آیندههای اکتشافی - و به کجاها باید بروند - آیندههای هنجاری - و از چه مسیرهایی میتوانند با سهولت بیشتری به آیندههای مطلوب خود برسند - راهبردهای معطوف به خلق آینده

شومیکر، طبقهبندی دانش مرتبط با آینده را از طریق تمایز میان سه رده از دانش، اینگونه مطرح شده است: .1 مسائل و دانستههایی که می-دانیم. .2 مطالبی که از ندانستن آنها آگاه هستیم. .3 مطالبی که از ندانستن آنها آگاهی نداریم. دانش از نوع نخست روشن و آشکار است. ایجاد سناریو به ویژه در رشد دانش از نوع دو مفید است. چالش اصلی، انتقال دانش نوع سوم به نوع دوم است. این کار، وظیفهی اصلی یک سامانه هشداردهنده مانند طراحی سناریو است

سالیان سال تنها روش متداول جهت پیشبینی دقیق از آینده، استفاده از روشهای پیچیده مقداری بود. عقیده بر این بود که هرچه تعداد معادلات بیشتر و پیچیدهتر گردند و زمان بیشتری صرف آنها گردد، نتایج دقیقتری از پیشبینیها عاید خواهد شد. این در حالی است که یک مطالعه مقایسهای میان این معادلات و معادلات سادهتر، دقت عمل معادلات ساده را محک زدند. بدین وسیله برای اولین بار طرفداران روشهای پیشبینی که با استفاده از دادههای تاریخی - سریهای زمانی یا مقطعی - و تکنیکهای ریاضی اقتصادسنجی و خطرگرسیون به پیشبینی میپرداختند، دچار تردید گشتند. یکی از این روشها بر پایهی این فرض که آینده، ادامهای از تحولات گذشته است، شکل گرفته بود و پیشبینی آینده بر اساس روندهای گذشته را ممکن میساخت. این روش که بر اساس قطعیتها بنا شده بود، عدمقطعیتها را به کناری میافکند و با آنان برخورد نمیکرد؛ با اینکه عدمقطعیتها بیشترین تأثیر را بر روی آینده دارند 

1.2.    مفهوم عدمقطعیت و سناریو

طراحی سناریویک روش برای توسعه و تفکر دربارهی موقعیتهای آینده ممکن بر اساس چندین سناریو مختلف است - شومیکر، . - 1995 هدف این تکنیک پیشبینی دقیق از آینده نیست بلکه هدف از تدوین سناریوها این است که با غلبه بر سوگیری ادراکی و تمایلات یک جانبه مدیران در مورد آینده،استراتژیهای بهتری ایجاد شوند

طراحی سناریو بر اساس این فرض است که آینده با توجه به عدم-قطعیتهای بزرگی ایجاد میشود. بنابراین، این نگاه اساسی در طراحی سناریو وجود دارد که باعث میشود مدیران مجبور به شناخت عدمقطعیتها شوند و با تفکر در مورد گزینههای چندگانه و آیندههای متفاوت این عدمقطعیتها را تفسیر و بیان کنند 

برای درک صحیح از سناریو، در ابتدا ما نیاز به شفافسازی ماهیت عدمقطعیت داریم. واضح و آشکار است که ما فاقد ابزارهای شرح کامل چگونگی رسیدن امروز به فردا هستیم. اما عدمقطعیت به معنای ندانستن آنچه که در فردا رخ میدهد نخواهد بود. عدمقطعیت به معنای ندانستن مسایل، روندها، تصمیمها و رویدادهای سازندهی فردا است

میزان پیشبینی ناپذیر بودن تحولات و نتایج آینده را عدمقطعیت گویند. طوربه مثال رفتار آتی رقبا معمولاً دارای عدمقطعیت بالاست، درحالی که روندهای جمعیتی دارای عدمقطعیت پایین است - رالستون و ویلسون، 2006، . - 129 عدمقطعیتها به آن عواملی اشاره دارند که نتایجشان شناخته شده است اما هنوز اتفاق نیفتادهاند. آنها به قدری یکتا هستند که نمیتوان برایشان میزان احتمالوقوع را مشخص نمود - بود و پستما، . - 1998 در مجموع در این تحقیق منظور از عدمقطعیت میزان پیشبینی ناپذیر بودن تحولات و اتفاقات ناشی از عوامل محیطی در آینده میباشد.

فرهنگ لغت سناریو را »طرح کلی رشته رویدادهای طبیعی یا مورد انتظار« میداند - فاهی و راندال، 1998، . - 14 به نقل از شرماک، لینهام و رونا - 2001 - صاحبنظران چهار تعریف زیر از سناریو ارائه دادهاند که عبارت است از:

·    پورتر: سناریو دیدگاهی است با سازگاری درونی و محتوایی نسبت به آن چه که در آینده میتواند رخ دهد.

·    رینگلند: سناریوها بخشی از برنامهریزی استراتژیک میباشند که بهعنوان ابزاری برای مدیریت عدمقطعیت آینده استفاده میشود.

·    شوارتز: ابزاری است برای نظمدهی به ادراک یک فرد دربارهی محیطهای بدیل آینده که تصمیمهای فرد در آن محیطها گرفته خواهند شد.

·    شومیکر: یک روش منظم برای تجسم آیندههای ممکن که در آنها تصمیمات سازمانی میتواند به اجرا درآید.
همچنین دو تعریف زیر نیز بیان گردیده است.

·    گودت و روبلات - : - 1996 سناریوها، توصیف موقعیتهای آینده و حوادث ممکن در آن موقعیتها هستند بهگونهای که شخص بتواند از موقعیت کنونی به سوی آیندههای بدیل حرکت نماید. سناریوها روشهایی هستند که نتایج پیشبینیها را به صورت منسجم و متقاعد کننده ارائه میدهند.

·    ویگ : - 2005 - سناریو، الگویی توصیفی از آیندههای ممکن است که بر انسجام متقابل گروهی از متغیرها مبتنی است و بیشتر تمایل دارد که بهعنوان
ابزاری برای کمک به درک مسائل پشت پردهی فرآیندهای تصمیمگیری مطرح شود تا بهعنوان بخشی کامل از خود تصمیم.

با توجه به تعاریف بالا در این تحقیق طراحی سناریو یک روش سازمانیافته است که در آن با استفاده از کشف نیروهای پیشران کلیدی و عناصر پیشمشخص و عدمقطعیتهای موثر، سناریوها تدوین میشوند. سناریوها در واقع چندین الگوی متمایز از آیندههای ممکن هستند، که کشف و تعریف میشوند و همواره در مجموعههایی حاوی بیش از یک سناریو، برای بیان عدمقطعیت آینده ظاهر میشوند. این سناریوها ابزاری برای نظم بخشیدن به بینشها و استنباطهای رهبران و مدیران دربارهی آینده هستند که با استفاده از آنها میتوان طرز رفتار و عکسالعمل سازمان را در برابر عدم-قطعیتهای کلیدی موجود در آینده، مشخص نمود.

2.2.    مقایسهی سناریو با پیشبینی و چشمانداز

بهطور کلی سناریوها به دنبال اتخاذ یک دیدگاه کلنگر هستند. سناریوها بر خلاف تحلیل روند، که بر پیشرفت روندها متمرکز است یا تحلیل تأثیر متقابل، که به ارزیابی اثر یک روند بر دیگری میپردازد، برکل تصویر متمرکزند. هدف آنها استخراج تصویر کلنگر از آینده و مسیر مقابله با آینده با توجه به جریانهای همسو و جریانهای متقابل است. در نتیجه، سناریوها باید ترکیب فشردهی تصویر کلی فراروی سازمان آینده باشند، جدول1 بیانگر این موضوع است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید