بخشی از مقاله
چکیده
در اوایل سال تحصیلی 95-96 در بین دانش آموزان پایه ششم متوجه شدم که یکی از دانش آموزانم در کلاس درس فعال نیست و اگر از او پرسیده می شد شدت ترس و اضطراب در او به حدی بود در هنگام پاسخ دادن دستش عرق می کرد و رنگش زرد می شد . تصمیم گرفتم که با مدیر مدرسه و دیگر همکاران و خانواده یاسمن در این زمینه صحبت کنم و ریشه ی اصلی این اضطراب را در او پیدا کنم با توجه به این که این اضطراب یا ریشه در محیط مدرسه داشت یا در محیط خانواده باید امنیت و آرامش روحی را در محیط های مذکور از طریق د ادن مسئولیت، تشویق وغیره فراهم می کردم . بعد از مدتی نتایج روش های به کاربرده شده به وضوح در دانش آموز قابل مشاهده بود و وضعیت درسی و روحی او بهتر از گذشته شد .
کلمات کلیدی: اضطراب، ترس، دانش آموز، پایه ششم .
مقدمه:
از زمان تولد تا هنگام مرگ هر انسانی در موقعیت های گوناگون بالندگی درگیر مسائل و مشکلاتی می شود که به نحوی روان او را متأثر می سازد . از جمله این مسائل می توان ترس و اضطراب را نام برد که در تمام دوره های زندگی ممکن است بر انسان چیره شود. بخشی از رشد کودک، متضمن آموختن و کنترل اضطراب و ترس است، کودکان ترس های بسیاری دارند و ممکن است برخی از آن ها در بزرگسالی هم دچار ترس باشند . اما بسیاری از استرس های و اضطرابهای دوران کودکی در اثر گذشت زمان و تجربه از بین می روند و تنها بخشی از آنها تغییر شکل می دهد و بصورت نیروی مؤثر در رفتار در می آیند .
اما ترس و اضطراب به یک مفهوم نیستند، ترس علت و موقعیت مشخص دارد و در اکثرموارد، کاربرد و تأثیر مثبت دارد مثلاً. کودکان با وجود ترس می تواند از جان خود حفاظت کنند. اما اضطراب هم کارکرد مثبت دارد و هم کارکرد منفی . یا به عبارت بهتر، احساس اضطراب تا یک جای خاص کار کرد افراد را بهتر می کند و از یک جایی به بعد، افزایش اضطراب باعث افت کارکرد می شود. تفاوت دیگری که اضطراب با ترس دارد این است که علت شفاف و واضحی برای اضطراب نمی توان یافت . اگر چه برای برخی افراد، اضطراب ناشی از موقعیت خاصی است که در آن قرار می گیرند - در یک جمع جدیدی از انسان ها، زمان امتحان هنگام جدایی از خانواده و غیره - اما در هیچ یک علت بیرونی دلیل قابل استناد و ملموس برای این نگرانی و اضطراب وجود ندارد . بلکه تصور فرد نسبت به این موقعیت ها مثبت نیست.
تعریف اضطراب:
اضطراب عبارت از ترس فرد از نتایج مجهول مربوط به آینده که گاهی تفکر و اعمال گوناگون را به تعویق می اندازد و یا از دیدگاهی دیگر می توان گفت که اضطراب شامل احساس عدم اطمینان درماندگی و برانگیختگی فیزیولوژیکی است. به طور کلی اضطراب یک احساس منتشر، بسیار ناخوشایند و اغلب مبهم دلواپسی است که با یک یا چند حس جسمی مانند احساس خالی شدنِ سردل، تنگی قفسه سینه، تپش قلب، تعرق؛ سردرد و غیره همراه است از دیگر علایم مربوط به اضطراب می توان به عصبی بودن، تنش، احساس خستگی، بی خوابی، لرزش، تنگی نفس، بی حالی، اشکال در تمرکز حواس، تپش قلب، تکرار ادرار، سرگیجه و گوش به زنگ بودن اشاره کرد.
توصیف وضعیت موجود:
اینجانب آمنه مهدی زاده دانشجوی کارشناسی ارشد رشته برنامه ریزی درسی به مدت 2سال است که به عنوان معلم در یکی از مدارس دخترانه آموزش و پرورش استان مازندران شهرستان نوشهر به نام ایوب معادی واقع در نوشهر در کلاس ششم که تعداد دانش آموزانم 21 نفر هستند مشغول تدریس هستم در طول این مدت همیشه سعی کرده ام نسبت به شاگردانم احساس مسئولیت داشته باشم، طبق روال هر سال روزهای ابتدای سال تحصیلی جدید را به ارزش ورودی دانش آموزان پرداختم تا حدودی از وضعیت دانش آموزان آگاه شوم. مدرسه حدود 7 کلاس که تعداد دانش آموزان هر کلاس از 20 نفر به بالا می باشند مدرسه در خیابان پررفت و آمد واقع شده ودر کنار پمپ بنزین است .از در مدرسه که وارد می شوی در سمت راست حیاط یک ساختمان بزرگ با پله های کمی وجود دارد و از پله ها که بالا بیایی رو بر دفتر معلمان و در سمت راست آن کلاسهای دیگر و در سمت چپ آن کلاس ششم واقع شده اند .
همگی دانش آموزان از نظر اقتصادی، فرهنگی، تقریبا هم سطح می باشند مادران آنها خانه دارو پدران آنان نیز به استثنای چند نفر از سواد بالایی برخوردار نیستند. دانش آموز مورد نظر من از این نظر مستثنی نیست و شاید از بعضی جهات نیز از بقیه در سطح پایین تر قرار داشته باشد .اودختری معصوم و کم حرف و مرتب می باشد و خیلی آرام و متین صحبت می کندو هر موقع به اوتکلیفی می دادم یا سوالی می پرسیدم با ترس و لرز می گفت که امروز آمادگی ندارد و فردا از روی متن می خواند و هر وقت علتش را جویا شدم با ناراحتی التماس می کرد که بعدا من می خوانم .مدتی به همین روال گذشت و دانش آموز تغییری نکرد و و هر موقع از او درس سوال می کردم دستش عرق می کرد و صورتش زرد می شد . از نظر اخلاق هیچ مشکلی نداشت شاید به دلایل خانوادگی باشد اما از نظر روحی دارای مشکلات خاصی بود . متوجه شدم این دانش آموز دارای اضطراب شدید و با توجه به مسئولیتها تصمیم گرفتم که در صورت رفع مشکل او برایم .
طرح و بیان مساله:
بسیارند دانش آموزانی که به خاطر ترس از مدرسه و معلم و مدیر و غیره در دوره های مختلفی از درس و تحصیل عقب افتاده اند و در مقاطع مختلف زندگی به خاطر ترس های که سرکوب نشده اند با شکست مواجه می شوند . چه بسادانش آموزی به دلایل مختلف از مدرسه یا عوامل دیگر می ترسد و نمی تواند در زندگی موفق باشد. بعضی دانش اموزان استعدادهای درخشانی دارند که اگر شکوفا نشوند - به دلایل مختلف - در زندگی با شکست مواجه شده و نمی توانند مراحل موفقیت را طی کنند. وظیفه معلمین این است که این ترسها و اضطراب ها را شناخته و در صدد سرکوب آنها برائیم، چون مقطع ابتدایی از دوره های مختلف تحصیلی یکی از دوره های مهم و شاید بتوان گفت مهم ترین دوره می باشد که اگر دانش آموزان و عوامل موثر بر روحیه آنها و مسائل و مشکلات مختلف آنها بیان و رفع نشود در دوره های دیگر زندگی به مراتب با مشکلات بیشتری روبروی خواهند شد. در این تحقیق ما مشکل یکی از دانش آموزان را بررسی می کنیم و سعی بر این است که هرچه بهتر ترس و اضطراب را در وجود این دانش آموز از بین ببریم، امید است این کار بتواند مقدمه ای باشد برای شناسایی مشکلات دانش آموزان دیگر.
گردآوری اطلاعات - شواهد : - 1
برای حل مشکل باید موضوع را با مدیر مدرسه و مشاور مدرسه ودیگر معلمان و همچنین خانواده یاسمن در میان گذاشتم و حتی با بعضی از دانش آموزان که احساس کردم کمی به او نزدیک هستند و در سالهای گذشته با او در مدرسه ابتدایی دیگری بودند سوالاتی در مورد یاسمن پرسیدم اما جواب قانع کنند ه ی از آنها نگرفتم آنها اظهار داشتند که یاسمن چند سالی است که این وضعیت را دارد و گوشه گیر است .وقتی معلم ازاو درس سوال می کرد دستش عرق می کرد .من هم با کمک مدیر تصمیم گرفتم که مسئله را به طور جدی پی گیر شوم علت این اضطراب و همچنین راه حلهای مناسبی را برای رفع آن تا وظیفه خود را به عنوان یک معلم در قبال او انجام داده باشم . از یاسمن خواستم که اولیاء خود را به مدرسه بیاورد مادر یاسمن یک روز به مدرسه آمد .بعد از صحبتهای که با مادر یاسمن داشتم متوجه شدم که یاسمن در خانه آرامش چندانی ندارد چون پدر و مادرش قبلا باهم مشکل داشتند و محیط خانه آنها محیطی پر از مشاجره و بحث بود . در