بخشی از مقاله

چکیده

تحقیق حاضر در سال تحصیلی 94-95 در پایه اول دبیرستان کوثر واقع در ناحیه یک آموزش و پرورش شهرستان بهارستان استان تهران و با فراوانی 28 نفر دانش آموز انجام شده است. مسأله ی مورد نظر، تاثیر نظریه هوش چندگانه برپیشرفت تحصیلی درس ریاضی دانش آموزان پایه اول. درانجام فعالیتهای درس ریاضی و رضایت بخش نبودن نتایج آزمون های عملکردی آنان بوده و هدف از انجام این تحقیق، افزایش میزان علاقه مندی دانش آموزان پایه اول دبیرستان یاد شده به درس ریاضی و انجام فعالیتهای آن دردرس مورد نظر بوده است.

بر این اساس، پژوهشگر با استفاده از روشهای علمی به منظور کسب داده های لازم، از منابع گوناگون تحقیق مانند: همکاران و مدیر، سرگروه آموزشی درس ریاضی، دانش آموزان و والدین آن ها، کتاب ها، مجلات، اینترنت، بررسی کارنامه ی تحصیلی و ارزیابی نتایج آزمونهای برگزار شده، به تجزیه و تحلیل آنها جهت شناسایی عوامل موثر در ایجاد مسأله و یافتن راه حل های پیشنهادی پرداخت. سپس به انتخاب چندین راهکار عملی از میان راه حل های پیشنهادی مبادرت ورزید.

آن گاه پس از اعتبار بخشی توسط گروه پژوهش، به اجرای راه حل های انتخابی اقدام نمود که عبارت بودند از: .1 تنظیم جدولی به منظور ارزشیابی تشخیصی و تکوینی و تعیین روش تدریس.2 تشکیل انجمن ریاضیدان .3 تنظیم فرم ارزشیابی فعالیت های عملکردی دانش آموزان. لازم به ذکر است، پس از اجرای راه حل های فوق، پژوهشگر موفق گردید تا فراوانی دانش آموزان علاقه مند به یادگیری مفاهیم ریاضی را از 7 نفر در اوایل سال تحصیلی به 14 نفر دربایان سال تحصیلی برساند.

در پایان این نتیجه به دست آمد که، استفاده از روش های متنوع تدریس، متناسب با هدف هر درس، ارائه فعالیتهای عملکردی به دانش آموزان با توجه به تفاوتهای فردی،نوع هوش نیازها و علایق آنان و تشویق های مناسب، تقویت حافظه دیداری و شنیداری، پرورش دقت و توجه فراگیران، در قالب گفتگو های هدفدار، در افزایش میزان علاقه مندی آنان به درس ریاضی و انجام فعالیتهای عملکردی آن، بسیار مؤثر بوده است.

کلمات کلیدی: درس ریاضی، فعالیتهای عملکردی، علاقه مندی، ارزشیابی، دانش آموزان هوش چندگانه

مقدمه

در جهان امروز تحولات سریع و گسترده علوم فناوری ارتباطات و بیدایش دیدگاه های نوین درباره مسابل اجتماعی سیاسی فرهنگی اقتصادی سبب شده است که در نظام های اموزشی وروشهای تعلیم و تربیت دگرگونی اساسی ایجاد می شود.با افول روان شناسی رفتارگرایی و و ظهور روان شناختی به ویژه رویکرد سازنده نگر در یادگیری دانش آموزان نه به عنوان در یافت کننده محض اطلاعات بلکه به عنوان آفریننده ساختارهای شناختی خویش تلقی می شود.او باید ضمن دریافت اطلاعات آنها را بردازش کند به تجربه های بیشین مرتبط سازد آموخته هایش را سازمان دهد و آنها را برای حل کردن مسایل واقعی زندگی و انواع مسابل بیچیده در موقعیتهای تازه بکار ببرد.

مطالعات اخیر نشان داده است که نه تنها هوش و استعداد های شناختی بلکه ویژگی ها هیجانی - و مهارتهای اجتماعی نیز در سازمان دهی فرایند یادگیری نقش اساسی دارند.ویژگی هایی مانند مهارت در روایط اجتماعی و درک درست احساسات دیگران و بذیرش ان با چگونگی یادگیری بیوند تنگاتنگی دارد به خلاف گدشته یادگیری نوعی رقابت فردی به شمار می رفت امروزه یادگیری در حکم فعالیت گروهی تلقی می شود زیرا بافت اجنماعی یادگیری در شکل دادن به تواناییهای عالی ذهن رشد وتلطیف هیجانات و برورش مهارتهای اجتماعی نقش اساسی دارد .

افراد در فرایند یادگیری بردازش اطلاعات و حل کردن مسأله بر حسب نوع و سطح تواناییهای هوشی خود از راهبرد های متفاوتی استفاده می کنند برای اینکه معلم بتواند برای دانش آموزان تجارب مناسب یادگیری فراهم کند باید استعداد های آنان را به درستی بسنجد سبس آنها را راهنمایی کند تا با به کار بستن حداکثر ظرفیت هوش و استعداد خود در جهت هدف های آموزشی بکوشند از سوی دیگر مفاهیم ریاضی، یکی از اثربخش ترین و کارآمد ترین مواد درسی میباشد. به طوری که مبینی به نقل از ریچارد کورانت، در این زمینه میگوید: ریاضیات یکی از عالی ترین تراوشهای اندیشه ی آدمی است که منعکس کننده ی اراده ی انسان و نشان دهنده ی سیر عقل و برهان و همچنین بیان کننده ی میزان علاقه ی بشر به کمال و زیبایی است.

نقش بنیادی علم ریاضی در پیشبرد سایر علوم و فنون نیز مورد پذیرش همگان است، به طوری که نرسیدن به هدفهای آموزشی در زمینه ی ریاضی موجب .ضعف ، ناتوانی و دست نیافتن به اهداف مربوط به پیشرفت علوم و فنون دیگر خواهد بود با توجه به مطالب یاد شده، آشکار میگردد که نقش و جایگاه درس ریاضی در زندگی انسان به چه میزان دارای اهمیت است. اما سؤال مهمی که مطرح میباشد آن است که، چرا عده ی کمی از دانشآموزان به درس ریاضی علاقه مند می باشند؟ چرا نتایج ارزش یابی درس ریاضی اغلب فراگیران رضایت بخش نمی باشد؟ چرا بعضی از دانشآموزان در زنگ ریاضی دچار اضطراب و نگرانی میشوند؟ چرا بعضی از دبیران در تدریس این درس موفقیّت چندانی ندارند؟ به راستی دلیل این ناکامیها چیست و عوامل آن کدامند؟

دستیابی به اصول بالا مستلزم آن است که در سنجش بیشرفت و عملکرد تحصیلی دانش اموزان به جای تاکید محض بر هوش کلامی زبانی ریاضی منطقیBکه به سبب تفاوتهای فردی و گروهی دانش آموزان در الگو های متفاوت هوش چند گانه گاردنر نا عادلانه است نیاز ها الگو هی هوشی و راهبردی یادگیری ئانش آموزان بر اساس نظریه هوش چند گانه مورد توجه قرار گیرد تفاوتهای فردی دانش اموزان از نظر ویژگیهای شناختی هیجانی و دیگر ویزگیهای شخصیتی همواره برای معلمان مسأله جدی بوده است به همین دلیل سنجش هوش و استعداد از دیر باز مورد توجه روان شناسان قرار گرفته است.

فرانسیس گالتن بر این اساس، عنوان اقدام پژوهی حاضر این است چگونه توانستم با هوش چندگانه باعث بیشرفت تحصیلی درس ریاضی بایه اول این آموزشگاه، دارای 19 کلاس و.... 542نفر دانش آموز بوده و ..40. نفر از همکاران دبیران و ..8.نفر کادر اجرایی در آن مشغول به کار بودند. از نظر اقتصادی و فرهنگی و همچنین میزان سواد، خانوادههای دانشآموزان در وضعیت خوبی قرارندارد. بر این اساس، دانشآموزان کلاس مورد نظرنیز با فراوانی 28 نفر، از این قاعده مستثنی نبوده و دارای وضعیت خانوادگی مشابه با دیگر دانشآموزان این آموزشگاه بودند.

از نظر وضعیت فیزیکی؛ آموزشگاه مذکور با بنای قدیمی شامل دو طبقه بوده؛ دفترآموزشگاه، اتاق برورشی،9..کلاس در طبقه ی اول، 10.. کلاس، نمازخانه وآزمایشگاه در طبقه اول قرار دارد.. اما، آنچه ذهن اقدامپژوه را به خود مشغول کرده بود ، به شرح زیر است در اوایل سال تحصیلی یاد شده، همواره رفتار دانشآموزان در زنگ ریاضی، توجه مرا به خود جلب میکرد. بدان معنا که در این زنگ، شاهد چهره های درهم رفته و بی حوصله ی آنان بودم. بعضی از دانش آموزان براساس گفته دبیر مربوطه در این زنگ با یکدیگر صحبت میکردند، برخی از آن ها بی مورد اجازه ی بیرون رفتن از کلاس را میگرفتند، چند تا ازدانش آموزان سرشان را روی میز خود گذاشته چرت می زدند.گاهی اوقات کتاب ریاضیشان را نمی آوردند.

در واقع آن چه بیش از هر چیزمرا متعجّب میکرد، کم تحرکی و بی توجهی آنان نسبت به درس ریاضی بود، زیرا آنها در زنگهای دیگرفعال و پرتحرّک بودند و برای انجام دادن فعالیّتهای مربوط به درس های دیگر میل و رغبت زیادی از خود نشان داده و فعالیتهای مورد نظر را به خوبی، کامل و تمیز انجام می دادند، اما درکلاس ریاضی علاوه بر این که غیرفعال بودند، تکالیف و فعالیتهای مربوطه را نیز کامل و مرتب انجام نمی دادند! همچنین، برای حل تمرین روی تخته ی کلاس،کسی داوطلب نمیشد، و زمانی که دانش آموزی را به بای تخته آورده می شد تا تمرینی را حل کند، چندان رغبتی برای انجام تمرین از خود نشان نمی داد.

در صورت نوشتن پاسخ نادرست هم، هیچ کس نظری نمیداد! فراگیران یاد شده نه تنها به تمرینهای انجام شده روی تخته ی کلاس توجهی نکرده بودند، بلکه به کتاب خود هم توجهی نداشتند تا پاسخهای ناصحیح را اصلاح کنند. این امر نشان دهنده یآن بود که اصلاً دقت و توجه کافی را نداشتند.

با توجه به تذکرات زیادی که به آن ها می دادم، باز هم شاهد پاسخ های نادرست و ناقص تمرین های ریاضی بودم. مگر می شود فراگیران در درس ریاضی این قدر بی تحرک و یرفعّالغ بوده و یا اینکه هیچ اعتراضی به جواب نادرست تمرینها نداشته باشند؟ از نتایج آزمون های مداد کاغذی نیز رضایت چندانی نداشتم، به جز تعداد اندکی، بقیه دانش آموزان، پاسخ سؤالات آزمون را ناقص یا نادرست می نوشتند، با اینکه بیشتر سؤالات در کلاس، تمرین میشد، ولی باز هم بی دقتی یا عدم یادگیری مفاهیم ریاضیکاملاً مشهود بود. زمانی که فعالیتهای عملکردی ارائه میشد تا .×انجام دهند، مشاهده میکردم که بی حوصله، بی دقت و نامرتب انجام می دهند.

با توجه به این که درس ریاضی یکی از علوم پایه محسوب میشود، عدم علاقه به این درس، منجر به ناتوانی یادگیری شده، در نهایت، نه تنها باعث افت تحصیلی و اتلاف بودجه میشود، بلکه به سرزنش و تحقیر دانشآموزان، تشکیل خودپنداره ی ضعیف و کاهش عزت نفس آنان انجامیده و سلامت روانشان را نیز به مخاطره میاندازد. و چه بسا آنان را به مکانیزمهای دفاعی ناموفق بکشاند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید