بخشی از مقاله

چکیده:

در مقاله حاضر سعی بر این است بعد از تبیین چیستی اخلاق ، رابطه دین و اخلاق از دیدگاه فلاسفه صدرایی معاصر پرداخته شود و اینکه آیا دین متکی به اخلاق است یا اخلاق متکی به دین. آیت الله مصباح رابطه دین و اخلاق را از نوع رابطه جزء و کل یا به عبارتی از نوع رابطه ارگانیکی و اتحاد گونه می داند، که در آن اخلاق جزئی از دین است و رابطه عموم خصوص مطلق مابین آن ها برقرار است.به عقیده وی تحصیل سعادت انسان، در گرو رابطه و اتحاد دین و اخلاق است.

استاد مطهری نظر مطلوب را این می داند، که اساس و پایه دین خداشناسی است و هر دیدگاه اخلاقی بدون پشتوانه خدا نمی تواند نظامی اخلاقی داشته باشد، یا اگر هم داشته باشد، منسجم و پویا نیست و یک نوع اخلاق حداقلی است. پس پایه و اساس رابطه دین و اخلاق خداشناسی است. آیت الله جوادی آملی برآن است که جایگاه اخلاقی انسان بسیار رفیع است و وقتی که در چهارچوب نظام دینی قرار گیرد ، می تواند در جامعه همچون نوری بتابد و اجتماع انسانی در پرتو آن به سعادت برسند، پس اتحاد دین و اخلاق نقش اساسی در رسیدن انسان به سرمنزل مقصود و سعادت دارد.

.1مقدمه

دین و اخلاق از اموری هستند،که به تمامی جهات حیات انسان وهمچنین روح و جان آدمی نفوذ دارند، ومیتوان در پرتو این دو نهاد اختصاصی انسانی سعادت حقیقی و کمال نهائی را بدست آورد. دین تنها به تنظیم ارتباط انسان با پروردگارش و ارائه تفسیری درباره ظهور جهان و زندگی اکتفا نمیکند، بلکه از آن نیز فراتر می رود و با معرفی منظومهای از ارزشها که چهارچوب روشنی از ارتباط آدمی با خانواده، دوستان و دیگر همپیوندان جامعه است، به اصلاح رفتار انسان میپردازد.

فطرت بشر از ستم و نارواییها گریزان است و بر عکس راستیها و نیکوکاری را دوست دارد. عقل به یاری فطرت بشر میشتابد، تا وی را از بدیها و زشتیها دور سازد و او را به سوی خوبیها و نیکیها روانه گرداند، ولی فطرت و عقل به تنهایی نمیتوانند، ضامن رسیدن بشر به فضائل اخلاقی و کمال انسانی گردند؛ چون غرایز حیوانی میتواند، بر فطرت بشر فائق آید و عقل را در استخدام خود بگیرند، عقل برای توفیق در راهنمایی نیاز به کمک دارد، تا از اسارت غریزه حیوانی رهایی یابد، لذا پیامبران با دادن تعلیمات عالیه انسان را برای رسیدن به هدف نهاییاش یعنی انسان کامل گردیدن، یاری میرسانند.

آنچه از علم اخلاق نیز در بین حکما برمیآید، این است، که اخلاق علمی است، که پیرامونِ ملکات نفسانی بحث میکند، ملکاتی که مربوط به قوای نباتی، حیوانی و انسانی او هستند و با این غرض بحث میکند، که فضائل آنها را از رذایلشان جدا سازد و معلوم کند، که کدام یک از ملکات نفسانی انسان، خوب و دارای فضیلت و مایه کمال اوست و کدام یک ناپسند و از رذایل به شمار می رود، تا آدمی بعد از شناسایی آنها خود را به فضایل آراسته سازد و از رذایل دوری نماید و در نتیجه اعمال نیکی که مقتضای درونی اوست، را انجام دهد، تا در اجتماع انسانی ستایش عموم و ثنای جمیل را به خود جلب کرده و سعادت علمی و عملی خود را به کمال برساند.

در هردو حوزه دین و اخلاق عمدتاً این مسأله مورد بررسی قرار میگیرد، که مردم برای رسیدن به شکوفایی انسانی در پرتو اهداف غایی به زندگی خود نظم بخشند. این نگرش که دین و اخلاق باهم ارتباط دارند و رابطه آنها تنگ و وثیق است، اگرچه دامنه مسائل دینی از مسائل اخلاقی وسیعتر است، اما اغلب دینداران معتقدند، که دین شرایطی را فراهم می سازد، که اخلاق بتواند در آن جایگاه واقعی خود را پیدا کند، و به اعتقاد آنها زندگی خوب اخلاقی به وسیله تبعیت از اراده و مشیت خداوند میسر میگردد.

تعریف اخلاق

واژه اخلاق از ریشه خُلق یا خُلُق، در لغت به معنای سجیه، طبیعت و سرشت به کار رفته است و آن را با خَلق هم ریشه دانسته اند.این دو واژه که ریشه اخلاق اند، هرکدام بیانگر صورتی از انسان هستند؛ زیرا خَلق اشاره به صفات ظاهری انسان دارد و نمایان-گر صفات جسمانی او از زیبایی و زشتی است، خُلق نیز بیانگر ساختار باطنی انسان است و نشان دهنده زیبایی و زشتی باطنی او است بنابراین خَلق و خُلق خصوصیات دو وجه مادی و معنوی انسان را به تصویر میکشند. - عالمی،. - 44 : 9831در اصطلاح حکما و تعبیر علمای علم اخلاق، اخلاق به ملکات نفسانی اطلاق میشود، که در جان انسان رسوخ کند و باعث صدور افعال و حرکاتی شود، که نیاز به تأمل و تفکر ندارند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید